شعر و انیمیشن غافلگیرکننده در بدن من کجاست؟ - فیلم انیماتور فرانسوی جرمی کلپین که بدون اینکه واقعاً به هر چیزی پاسخ دهد ، ما را به سمت یک گنج بی نهایت ، ژرف و غیرقابل توصیف از امکانات باز می کند.

بدن من کجاست؟ یک فیلم انیمیشن فرانسوی است که در جشنواره فیلم کن در Semaine de la Critique ارائه شده است ، که اخیراً در Netflix در دسترس است. اولین فیلم سینمایی جرمی کلپین ، بدن من کجاست؟ این فیلم بر اساس رمان خوشحال دست Guillaume Loren ، رمان نویس و فیلمنامه نویسان (دنیای افسانه آملی) ساخته شده است و توسط ویکتور دو بوئیس ، پاتریک d’Assumçao و حکیم Faris بازی می شود.

 

پاریس. نوفل (حکیم فاریس) پسری است که از شلوغی ، پسر زایمان کمی بی دقتی است که برای یک پیتزا ی کار می کند. به نظر می رسد زندگی وی در حومه پاریس غم انگیز است. پس از عاشق شدن با كتابدار جوان ، گابریل ، او همه چیز را در معرض خطر قرار می دهد تا سعی كند با او ارتباط برقرار كند. در سرتاسر شهر ، یک دست جدا از آزمایشگاه فرار می کند و برای پیوند مجدد با بدنش راهی مسافرت می شود.

 

بدن من کجاست؟ زندگی یک دست جدا شده با زندگی نوفل در هم تنیده است

 

به دو قطعه تقسیم شده که ناگزیر با یکدیگر در هم تنیده اند ، بدن من کجاست؟ هم زندگی یک دست جدا و هم زندگی ناوفل را دنبال می کند ، پسری متمایل که آرزوها و امیدها را در آغوش می گیرد ، پسری که آرزوهای خود را برای یک فضانورد بودن ، یک پیانیست را می بیند ، می بیند و با واقعیت سخت زندگی او برخورد می کند. اما شخصیت اصلی داستان دست است ، که به شهر سرگردان است ، که از طریق کبوترها ، موشها ، حیوانات وحشی راه خود را طی می کند و این مسیر را از طریق پاریس برای پیدا کردن بقیه بدن خود انجام می دهد. این مأمور شجاع از یخچال بیمارستان فرار می کند و از پشت بام ها ، متروها ، کامیون های زباله ، اتاق خواب کودکان ، با غم و اندوه گذشته را به یاد می آورد.

در سال 2016 نیز در کن ، یک فیلم انیمیشن فرانسوی ارائه شد که به تعبیری خاص به یاد می آورد بدن من کجاست؟ و آن دختر بدون دست (La Jeune Fille sans mains) است ، نویسنده و کارگردانی سباستین لادنباخ ، بر اساس یک افسانه توسط برادران گریم: در مرکز داستان دختری که هر دو دست خود را قطع می کند. داستانی خاص که در آن از تکنیکی یادآور آبرنگ ها استفاده شده است ، تقریباً یک اثر امپرسیونیستی در حال حرکت است.

دست جدا شده فلانی است که از پاریس عبور می کند

در 80 دقیقه جذاب و شاعرانه خود ، فیلم بلند انیماتور فرانسوی ، جرمی کلپین ، با یک ادیسه اکشن و بینایی تقریباً مانند فیلم جاده ، قادر است همان نوع احساسات و عاشقانه های فیلم Laudenbach را منتقل کند. بدن من کجاست؟ پر از جلوه های تصویری شگفت انگیز است و انیمیشن هذیان آور و عمیقاً تأمل برانگیز به سمت مخاطب بالغ گرایش پیدا می کند.

از نظر زیبایی شناسی ، فیلم خاصیت غرق شدن در رنگ ها را دارد. یک انتخاب دقیق در ترجیح دادن رنگ های خشک و مصنوعی وجود دارد که همه با دوز خوبی از انیمیشن دست ساز تزئین شده اند. استفاده از رنگ با هدف تقویت مضامین بیگانگی ، حافظه و روابط انسانی است ، مضامین پیرامون آن که جرمی کلپین فیلم سینمایی می سازد که بر روی دو مسیر زمانی کاملاً مشخص قدم می زند ، یک قاب زمانی روایی که دائماً به جلو حرکت می کند و عقب.

 

بدن من کجاست؟ پر از جلوه های بصری شگفت انگیز است

 

ویژگی بسیاری از صحنه ها این است که آنها تقریباً کاملاً از گفتگو خالی هستند: کلمات اغلب به هیچ وجه مورد نیاز نیستند ، گفتگو عمیقاً با سرما و مبارزات زندگی شهری تنظیم می شود ، فریبنده ، پرتلاش ، سخت. بدن من کجاست؟ این یک داستان عاشقانه نیست بلکه داستان داستان این است که چگونه با یک فاجعه روبرو می شویم ، مراقبه ای عمیق درباره جدایی ، درد ، یک داستان اصلی و عجیب و غریب که می تواند قلب را لمس کند.

 

داستان پایان نهایی ندارد ، حتی از راه دور. در عوض ، او تصمیم می گیرد که سفر خود را با یک صحنه مزین به پایان برساند ، که در آن همه قطعات و بخش های روایی به معنای خاصی مدیریت می کنند تا یک مسیر منسجم پیدا کنند. نوفل گنجینه ای از افکار ، دردها و پشیمانی است که در اشیاء قفل می شود ، مانند ضبط کاست کودک خود ، در خاطرات خود ، در نمای شهر از پشت بام یک ساختمان متروکه ، در یک ژست ، در شجاعت تلاش برای شرکت غیر منطقی بدن من کجاست؟ بدون آنکه واقعاً به هر چیزی پاسخ دهم ، ما را به سمت گنجینه ای نامتناهی ، ژرف و غیرقابل توصیف از امکانات باز می کند.

 
اخبار مفید

فیلمی ظریف ، ناامید اما کاملاً منسجم و پرتحرک ، با یک جهت همیشه دقیق و یک بازیگر استادانه.

برای نانسی 35 ساله (آندره ریزبورو) زندگی بین وبلاگ اینترنتی کوچک او ، هدر دادن انتشارات خانه ها به رمان هایش از یک طرف و زندگی خانوادگی وحشتناک از یک طرف آرام و ناامید است.

مادرش (آن داوود) مدتی است که بیمار شده است ، اما با وجود این ، رابطه آنها کاملاً بد است ، با نزاع های مکرر و سوء تفاهم ها ، که باعث فشار بر عزت نفس نانسی شده است. بیکار ، بدون آینده ، بدون زندگی اجتماعی اگر مجازی نباشد ، نانسی پس از مرگ مادرش هیچ تصوری برای انجام چه کارهایی ندارد ، تا اینکه در تلویزیون گزارشی را درباره دختری مشاهده می کند که سی سال قبل ناپدید شده است.

لئو (استیو بوسکمی) و الن (ج. کامرون-اسمیت) به تازگی بورسیه ای را به یاد دخترشان ایجاد کرده اند که چهره اش امروز ، سی سال پس از ناپدید شدن ، نشان داده می شود. به نظر می رسد نانسی در آینه نگاه می کند. با لئو و الن تماس بگیرید و به آنها توضیح دهید که احتمال وجود دختر آنها ، که مدتها پیش آنها را از دست داده بودند وجود دارد. بین ظن ، افشاگری ها ، تنش ها و نارسایی ها ، پیچیده و پر از پیچ و تاب و پیچ و تاب برای آن سه روح آغاز می شود.

 

نانسی: اولین کارگردانی کریستینا چو فیلمی آهسته و ساختارمند است

 

 

نانسی (به کارگردانی کریستینا چو در اولین فیلم بلند سینمایی خود) در جشنواره فیلم ساندنس و جشنواره فیلم سینگ و همچنین جشنواره فیلم مستقل رم مورد استقبال پیروزی قرار گرفت و جایزه بهترین فیلمنامه را از اولین و بهترین بازیگر زن از خانه گرفت. دوم. کاملاً سزاوار است.

در حقیقت ، فیلم Choe یک ادیسه دردناک ، مضطرب و بسیار ساختارمند ذاتی در موضوعات از دست دادن و حقیقت است ، جایی که دومی ساخته شده بسیار مهمتر ، بسیار گنگ تر از چیزی است که اکنون مدتهاست که به آن عادت کرده ایم.

فیلمنامه عالی چو یک بررسی عمیق از موضوع تنهایی ، عواقب آن است ، ما را به سمت جهان گمشده یک نانسی هدایت می کند ، که ظاهر استعفا ، ارواح و افسرده ظاهری تقریباً غیرقابل شناختن آندریا ریزبورو را دارد ، که به سادگی در زمینه نقاشی مهارت دارد این زن ضعیف ، ناامید اما قادر به حرکات بسیار شجاعانه و بدون ترس.

Buscemi تصویری از یک پدری پنهان را به ما می دهد ، که در پشت میل برای جلوگیری از درد پنهان است ، آن را در یک کشو بسته است ، امیدی به دست داده است که می تواند شما را نابود کند. در مقابل ، جی اسمیت-کامرون امید است که غیر منطقی ، مادری را که حافظه را از دست نمی دهد ، خرد کند ، خرد کسانی که از طریق درد ، درس دشوار و باستانی را فرا گرفته اند: برای آنچه که اکنون داریم سپاسگزار باشیم ، فردا سرزمین ناشناخته است ، گذشته گم شده است.

 

آندره ریزبورو به عنوان نانسی مهربان است

 

 

نانسی از توانایی Zoè White تغذیه می کند تا درک از محیط را از طریق عکاسی خود تغییر دهد ، روشنایی و رنگ های متناسب با تنظیمات را جایگزین کند ، با روند داخلی شخصیت ها کاملاً ازدواج کند ، راهپیمایی آنها بین درون و در خارج ، با گسترش دنیای عاطفی که با یک رابطه تصویر گسترده تر ، پویایی بیشتر و استفاده کاملاً مناسب از نور طبیعی همراه است.

اما در پایان ، اگر نانسی موفق به انجام مأموریت دردناک خود شود ، این تنها به لطف یک جهت همیشه دقیق ، به بازیگری است که قادر است شخصیت های بسیار انسانی و شکننده ای را به طور باورنکردنی نزدیک به عموم مردم نزدیک کند ، دائماً با ترس ، کمرویی روبرو می شود. همچنین تشنه محبت ، درک ، انسانیت است.

خوشبختی؟ لحظه ها ، مهمتر از همه آگاهی ، یک بعد از روح است. حقیقت به همان اندازه که فکر می کنید مفید نیست ، دام برای مردان خشک و بی رحم است ، برای کسانی که معتقدند زندگی سیاه و سفید است ، در عوض این یک خاکستری است که در این نقاشی کوچک از موجودات گمشده در آمریکای عمیق و الکلی سلطنت می کند. سفید و بی روح.

 

 

 

نانسی راه حلهای عملی ارائه نمی دهد ، کلیشه یا deja vu را بیرون می کشد ، ما را نه با پیشرفت روند بلکه با واکنش های شخصیت های اصلی ، با سفرشان به کنار ، با احساسات انسانی ، حتی ساده تر مجذوب خود می کند.

فیلمی ظریف ، ناامید اما کاملاً منسجم و شدید.

 

نانسی از 12 دسامبر سال 2019 با Mariposa Cinematografica و 30 Holding در سینما حضور داشته است


اخبار مفید

قبل از اینکه بخوابم داستانی پیچیده است که نقش حافظه و نقایص آن را بازی می کند.

قبل از اینکه بخوابم ، یک حادثه نامطبوع و اسرارآمیز باعث فراموشی فراموشی شد که کریستین را وادار به جلسات روانپزشکی روزانه در جستجوی گذشته خود کرد. در حقیقت ، این زن تنها دهه های اول زندگی خود را به یاد می آورد و همسر و بن و حتی پسرش را از یاد خود می برد. با تشکر از پیشرفت کار با پزشکان و برخی از سرنخ هایی که به آرامی شروع به آشکار شدن خود می کنند ، کریستین برخی از داده هایی را که همسرش از او مخفی نگه داشته است کشف می کند. در پی مسیری که همه عناصر تازه نشان داده شده اند ، شخصیت قهرمان بن را به عنوان م واقعی خود ، عاشق سابق خود و علت عزیمت او از بقیه محبت ها ، خانواده و دوستانش می شناسد.

 

قبل از اینکه بخوابم داستانی پیچیده است که نقش حافظه و نقایص آن را بازی می کند: هر روز صبح کریستین مجبور می شود در جستجوی نویسنده این همه رنج ، دوباره کشف زندگی خود را آغاز کند. بر اساس رمان به همین نام توسط S.J. واتسون ، این فیلم را با یادآوری یادمانگر در حالی که مساوی نیست (حتی از راه دور) از کیفیت و درگیری تماشاگر ، با گذرگاههای چرخه ای ، روال تکراری و جستجوی مقصر در پیچ و خم یک خاطره ناپدید شده ، به یاد می آورد. وضعیت شخصیتهای اصلی در هر دو مورد به همان اندازه مانعی برای ادامه عادی زندگی است ، به عنوان انگیزه ای برای رهایی از این تحقیقات مستمر برای حقیقت و عدالت.

 

نیکول کیدمن و کالین فیر قبل از اینکه بخوابم بخوابم کریستین و بن هستند.

قبل از اینكه من به عنوان كریستین و كولین فرت به عنوان شوهر بن از نیكول كیدمن بخوابم به عنوان شوهر بن عملکردی عالی ارائه می كنم

عملکردی از قبیل بازگرداندن حس عدم تحریف و بی نظمی که کریستین از کتاب در بیشتر قسمت های داستان دارد. قبل از اینکه بخوابم ، نگاه غیرقابل تحمل نیکول کیدمن در جستجوی معنی در هر آنچه برایش اتفاق می افتد تقریباً خالی ، خالی و گم می شود. چهره معصوم و فرشته کالین فیر با چهره یخی زن در تضاد است ، که همه می توانست جز طبیعت تحریف شده یک ذهن به خطر بیافتد. فریادی که بین آنچه ظاهر می شود و آنچه واقعاً وجود دارد ایجاد می شود ، به سوژه و فیلمنامه اجازه می دهد تا پیامی را با زور ارتباط برقرار کنند و روال مبارزات روزانه یک زن را در برابر همه چیزهایی که برای برخی خاص و آشنا کرده ، روایت می کند. نقش دکتر نش ، که پیرو کریستین است با وجود همه چیز ، با توجه به مرکزیت کل بدست آمده توسط زوج متاهل (یا فرض چنین مواردی) باقی مانده است.

 

نیکول کیدمن کریستین است ، شخصیت پیش از من که بخوابم.

فیلمنامه به منظور بازگرداندن آنچه در این رمان روایت می شود ، نوشته شده است ، در حالی که جایی برای نمایش بصری احساس بی عدالتی و حبس فراهم می کند که بر زندگی دختران آویزان است. نتیجه تضاد واضح بین نوشتن خوب ، عکس خوب و بازیگری خوب در مقابل یک نتیجه متوسط ​​است ، احتمالاً به دلیل ارکستر بی عیب و نقص نیست بلکه در واقع محدودیت های آن را نشان می دهد. روون جفه به دلیل عدم توانایی در ایجاد محصولی که با پتانسیل هایی که چنین موضوعی می تواند ارائه دهد ، جان خود را به نقد و نیتی های ممکن نشان می دهد. از طرف آنها ، نوازندگان قبل از اینکه من بخوابم دیگر نمی توانستند به اوضاع كمك كنند ، از جمله كیدمن و فرشته فوق الذكر ، اما همچنین مارك استرنگ را در نقش دكتر ناسچ ، شخصیتی در بعضی مواقع مبهم و نامفهوم ، اما از نقش تعیین کننده و اساسی در ارائه راه حل های خود برای کشف نهایی فریب همه فریب هایی که کریستین قربانی اصلی آن است.

 
اخبار مفید

ن کوچک لوئیزا می آلکات از 9 ژانویه دوباره به روی صفحه نمایش بزرگ می روند.

یکی از ویژگی های اصلی کلاسیک این است که همیشه جریان داشته باشید. به این معنا ، ن کوچک لوئیزا می آلکات یک کلاسیک عالی از ادبیات است ، که نسل و جلوی خوانندگان و خوانندگان را الهام بخش و هیجان زده کرده است. انتقال وی به سینما بطور دوره ای هنر هفتم را نشان داد و این فرصت را برای پیوستن به برخی از بهترین مترجمان لحظه به مرحله نمایش داستانی به نمایش گذاشت که در آن هر شخصیت از شخصیت قوی و تعریف شده خود لذت می برد. این اتفاق مطمئناً در سال 1994 با فیلمی به کارگردانی جیلیان آرمسترانگ اتفاق افتاد که برای آن از وینونا سوار ، کلر دانز و کرستن دانست خواسته شده بود تا سه نفر از چهار خواهر اصلی این رمان را بازی کنند. رمان لوئیزا می آلکات چهار جابجایی فیلم دیگر (در سال های 1918 ، 1933 ، 1949 و 1955) به همراه انیمه و مینی بارهای بی بی سی داشت.

 

در سال 2019 ن کوچک به صفحه بزرگ بازگشتند تا دوباره صدای آخرین نسل های زن را تفسیر کنند. برای انجام این کار ، یک بار دیگر بازیگران تعالی: Saoirse Ronan در نقش جو ، Emma Watson در Meg ، Florence Pugh به جای آن امی و الیزا اسکنلن بث کوچک هستند. برای نقش های ثانویه ، اسامی به همان اندازه برجسته انتخاب شده اند: لورا درن مارمی مارس است ، ستاره مرا با نام شما با نام شما تیموتی Chalamet تماس بگیرید لوری ، Tracy Letts آقای Dashwood ، باب Odenk آقای مارس ، جیمز نورتون جان است بروک ، لوئیس گارل و فردریش باهار ، کریس کوپر پدربزرگ لوری آقای لورنس است و مریل استریپ (با شکوه) ترسناک خاله مارس است. برای کارگردانی کل این کار ، یک بار دیگر یک کارگردان زن ، گرتا گرویگ ، قبلاً در سال 2017 به خاطر بانوی پرنده کوچک و گرانبهاش خاطرنشان کرد.

 

یک دیدگاه جدید در مورد ن کوچک

از صحنه های اول مشخص است که چگونه نسخه گرتا گرویگ از ن کوچک با دیگران متفاوت است. در حقیقت ، در فیلم ، خط داستانی پی در پی رمان - جایی که شخصیت های اصلی برای اولین بار به عنوان دختران با هم ملاقات می کنند ، برای دنبال کردن آنها در طول رشد و انتقال آنها به بزرگسالی - توسط نویسنده مورد سوال قرار می گیرد. در اینجا شروع می شود از زمانی که دختران بزرگ شده اند ، و سپس در طول تاریخ خود را از طریق یک سری از فلاش بک ها که توسط شخصیت اصلی Jo تجربه شده است ، برگردید. همانطور که در رمان ها اتفاق می افتد (ن و ن کوچک بزرگ می شوند) ، او دومین خواهر مارس است که کل داستان را روایت می کند. برای هر چیز دیگر ، شخصیت جو شخصیتی بود که لوئیس می آلکات با خودش شناخته شد و از تجربه خانواده خود به روشی نسبتاً وفادار الهام گرفت. در این فرضیه ، همپوشانی بین شخصیت اصلی رمان و نویسنده آن کاملاً صریح و آشکار می شود ، با تأمل جالب در پایان.

 

گرتا گرویگ ، نگاه صمیمانه خود را به نه بودن که قبلاً در بانوی پرنده نشان داده شده است (جایی که علاوه بر این ، سائویرس رونان را می یابیم) به روز شده تاریخچه آلکات را به تعبیر پیام عمیق تر خود می پردازد. هنگامی که نویسنده آمریکایی کتابی را به مطبوعات داد که باعث جاودانه شدن او می شود ، این یک دستاورد بزرگ بود که یک زن نوشت و توانست با نوشتن زندگی کند. مواردی که این اتفاق افتاده بود ، شمارش شد ، سپس ، بر روی نوک انگشتان و - در میان آنها - خواهران برونته ، نویسندگان مشهور قله های طوفانی بودند. تصادفی نیست که از این دو نویسنده در فیلم یاد شده است و شرح حال آنها یکی از مهمترین خوانش ها برای مسیر هنری ، ی و وجودی آلکات است.

 

لحن سرسام آور نویسنده داستان خود را بیان می کند و خواهرانش تحمیل تحریریه بودند و با وجود این ، او موفق شد جو به یک قهرمان جدید اجازه دهد که قبلاً هرگز ندیده باشد. با افتخار ، فرهیخته ، کنجکاو ، ناقص ، جو پرتره دختر معاصر است که حتی قبل از عشق به دنبال شیوه شخصی خود در سعادت در تعیین خود است.

 

این روحیه فمینیستی که زیر صفحات آلکات است در تمام لحظات کلیدی فیلم با تمام توان ظهور می کند ، آنهایی که خواهران برای بیان افکار ، خواسته های خود بلکه خواسته ها و ترس های خود می شوند. امروز ، داستان مارک های جوان نمی توانست متفاوت باشد: اکنون که شاید آگاهی از نابرابری جنسیتی در یکی از بالاترین لحظه های تاریخ خود باشد ، این حس را به وجود می آورد که جو ، امی و دیگران با صدای بلند و واضح صحبت می کنند که معنی آن چیست؟ یک زن و یک هنرمند ، دیروز مثل امروز به همین دلیل ، حتی اگر گفته های شخصیت های مختلف بسیار متفاوت به نظر برسد ، این یک روش عالی برای حفظ قصد اصلی نویسنده پس از گذشت بیش از یک قرن است. "اگر ما می خواهیم همه چیز مانند گذشته باقی بماند ، همه چیز باید تغییر کند."

شهود کارگردانی Gerwig بیش از آنکه در جهت صحنه‌ها باشد ، در بازاندیشی و به روزرسانی داستان است. ترکیب شاد از نویسندگی و کارگردانی به فیلم اثر بسیار شخصی می بخشد ، در حالی که به داستان نکات برجسته این رمان وفادار است. در حقیقت ، این فیلم در بعضی از انتصابات روایی به خوبی برای خوانندگان و خوانندگان و یا کسانی که به راحتی نقشه را می شناسند همگرا است (اکنون بیش از معروف است). بنابراین می بینیم که امتناع جو ، عاشق شدن مگ ، کریسمس خانواده مارس ، فریبنده امی و آنچه هست - احتمالاً - یکی از مضرترین لحظه های ادبیات همه زمان ها: مرگ بث. از این رو ، آنهایی که انتظار رمان ن کوچک را دارند ، ناراضی نخواهند بود: گذرگاه هایی که مردم به آنها بیشتر علاقه دارند ، همه با مراقبت شدید از زیبایی شناسی و ظرافت داستان حفظ شده اند.

 

مطمئناً یک یادداشت شایسته برای فیلم در انتخاب بازیگران نهفته است. علاوه بر بی مریل استریپ بی انتها که از سرگرمی در نقش خاله مات و مبهوت لذت می برد ، شخصیت اصلی Saoirse Ronan با نقش خود کاملا اثبات می شود و به بیننده یک جو را به صورت تصویری متفاوت (در رنگ ها ، در وهله اول) ، اما کاملاً قانع کننده نشان می دهد. . بقیه بازیگران نیز به همان اندازه زیاد هستند: ایده جمع کردن برخی از محبوب ترین چهره های اهرم جدید هالیوود برنده است. در میان همه ، دو ستاره در حال رشد فلورانس پوگ - که به زودی در اولین سینمایی او ، بیوه سیاه - و اولین تیموتی محبوب چالامت که از زمان اولین حضورش با گاداگنینو به توافق می رسند ، آغاز به کار می کنند.

 

 

 
اخبار مفید

یک ماجراجویی جدید برای توله سگ های فوق العاده با قدرت ویژه شگفت انگیز در دسترس آنها است. نمایش برای تمام خانواده تضمین شده است.

Paw Patrol Mighty Pups یک رویداد ویژه است ، قرار ملاقات غیرقابل قبول در سینما از 21 تا 25 دسامبر. Adventure Bay در معرض خطر است. یک شهاب سنگ آماده است تا بر فراز شهر فرود آید و روال ساکنانش را مختل کند. رایدر ، رهبر و محافظ جوان این شهر ، تیم Paw Patrols را برای مداخله به موقع و نجات Adventure Bay از فاجعه قریب الوقوع جمع می کند. در این میان ، شهردار همدینگر قدرت را از شهاب سنگی که تازه سقوط کرده ، خرد نمی کند و این باعث تقویت مهارت های بدنی می شود. توله سگ های فوق العاده مارشال ، اسکای ، قلوه سنگ ، چیس ، راکی ​​و زوما قدرت نیز به دست می آورند و یک ماجراجویی کرکش با سرعت مشخص و محکم شکل می گیرد.

 

Pup Patrol Mupy Puply: برای توله سگ شجاعی هیچ چیز غیرممکن نیست

 

قدرت و محتوای فیلم در یک گروه واقعاً نزدیک سگ های نگهبان نهفته است که قادرند با هم بر همه سختیها غلبه کنند. در این قسمت ویژه ، ریتم توسط قهرمانان کوچک پشتیبانی می شود ، که به لطف منبع شهاب سنگ قدرت های جدیدی به دست می آورند. در نتیجه ، عمل به تکامل می رسد و زمان های مرده دیگر به لطف تفریحی های سرگرم کننده و غیر قابل مقاومت ، دیگر مشخص نیست. رایدر شخصیتی خردمند انسانی است که کورکورانه به دوستان کوچک خود اعتماد دارد. رقمی که به طور موقت کنار گذاشته می شود تا بیشتر با تکامل مهارت در یادگیری و تسلط بیشتر روی تکامل تیم متمرکز شود.

 

نتیجه داستانی است که به کار گروهی و حل فوری مشکلات تأثیرگذار بر امنیت شهر متکی است ، که توسط شهردار همدینگر و نوه وی بررسی شده است. در میان سگهای برجسته ، چیس از هم متمایز است ، سگ پلیس که نژاد چوپان آلمانی است. یک رهبر مطمئن از توانایی خود ، قادر به صدور دستورات مستقیم و بدون فکر دوم است. منبع محکمی از الهام است که هنگام سازماندهی برنامه های حمله و فرار ، انتظارات را خیانت نمی کند.

 

Paw Patrol Pup Mighty: سرگرمی برای جوان و پیر تضمین شده است

 

این مسیر با درگیری و تعقیباتی جذاب به خوبی مشخص شده است. این طرح در ساخت موزیکال ترین سکانس های رنگارنگ و سرزنده در یک جهت مؤثر قرار دارد. کارگردان چارلز ا. باستین به توله ها اجازه می دهد تا توله سگ ها را بر روی صفحه نمایش بزرگ شکل دهند تا به بهترین نحو اهمیت همکاری و پیدا کردن قدرت دوستی را به ارزش غلبه بر هر مانعی که برای ما پیش می آید ، خلاصه کنیم. Spin Master Entertainment یک استودیوی انیمیشن است که فکر می کند مخاطب کاملاً کودکانه را مسحور می کند ، اما این کار را با لطف و تخیل بیکران هنگام نوشتن انجام می دهد.

 

هر موقعیت ثابت می کند که برای ایجاد یک قدرت یا تجهیزات جدید در دسترس توله سگ ها تعیین کننده است. هدف قرار دادن شهاب سنگ و ایمنی آوردن آن هدف اصلی است: برای بقیه ، شهردار همدینگر در مورد ارائه لحظات سرگرم کننده فکر می کند که می تواند ریتم دیوانگی شده را به خوبی تضعیف کند. فیلم باستین با این اپیزود عالی و فوق العاده آدرنالین ، خصوصیاتی را تأیید می کند که اجازه داده است نمایش انیمیشن وارد قلب کودکان شود. همکاری ، ایثار ، جسارت و روحیه ابتکار ارزشهای اساسی هستند که باید منتقل شوند و شما نمی توانید از کالای سرگرمی که برای هیجان کل خانواده ساخته شده باشد ، بهتر بخواهید.

 
اخبار مفید

تریلر بدون بدنام یا ستایش ، با بازیگران واقعاً هدر رفته و قادر به تضعیف مکانهای ضعیف موضوع است.

در تلاش برای بازگرداندن تنش جسمی روابطشان ، برایان (هارون پل) و کسی (امیلی راتاجکوفسکی) از طریق وب سایت "Welcome Home" یک ویلای سرسبز در حومه ایتالیا را اجاره کردند. گذشته طوفانی آنها را در سطح روحی و جسمی ناراحت خواهد کرد و فدریکو (ریکاردو Scamarcio) ، همسایه علاقه مند به شکست این زوج ، شروع به سوءاستفاده از حسادت برایان می کند تا این دو دوست پسر را در مقابل یکدیگر قرار دهد.

صفحه اصلی Welcome، که در 11 ژوئیه در سینماها منتشر شد ، ایده ای اساسی و دور از فریبنده بودن ارائه می دهد. کارگردانی و بازیگران به کار گرفته شده نمی توانند از آنچه در صفحه اتفاق می افتد قدردانی کنند و یکی با سختی به سمت حل و فصل حساب های مخفی کشیده شود ، تقریباً گویی که در حال حاضر بداهه ساخته شده است.

 

به خانه خوش آمديد: در جستجوی هویتی که هرگز آشکار نمی شود

 

این فیلم ، ساخته دیوید لوینسون و به کارگردانی جورج راتلیف ، هرگز به دنبال نقاط عطف قادر به احیای کنترل و مدیریت بازیگران کاملاً خارج از مکان نیست ، که این امر نه به عنوان یک زوج در بحران و نه به عنوان قربانی یک مرد آماده سادیستی را قانع نمی کند. همه چیز برای به خطر انداختن تعادل آنها. پس از ارائه مکان پر زرق و برق ، شهر تودی ایتالیایی واقع در Umbria ، عنصر ترسناک باید بر فیلم حاکم باشد ، زیبایی های این مکان را تحریف می کند. خط نازک بین رویکرد و نرم و تریلر صورتی بیشتر و مسطح تر می شود ، نه درک (امیدوارانه به عمد) ماهیت واقعی فیلم.

 

این راه حل غیر قابل رمزگشایی زمانی ناامید کننده می شود که ابهام اجباری و تقریبا بداهه در زمان روایت در ساختن آن بیش از حد چشمگیر باشد. در این روش جنبه های فنی مربوط به تعالی مکان و جهت گیری شخصیت های اصلی Welcome Home ضعیف می شود. فقط سه اجرا کننده تقریباً برای تمام عکس هایی که در بهترین حالت با یکدیگر تعامل ندارند و برای ارائه ایده های مفید برای کارگردان برای اقتصاد فیلمی که قبلاً در پیش نویس خاموش شده است کارگردان نیستند.

 

یک بازیگر کاملاً غیرقابل اطمینان ، تسلیم نهایی را خراب می کند

 

این زوج که توسط آرون پل و امیلی راتاجیکوفسکی تشکیل شده اند ، به هیچ وجه از پایه های در حال حاضر متزلزل که اسکلت طرح پیشنهادی را تشکیل نمی دهند ، پشتیبانی نمی کنند. علاقه عشقی که به تدریج محو می شود و سپس به واسطه یک تهدید خارجی جرقه را کشف می کند ، انگیزه ای است که در بسیاری از هیجان های تکرار می شود. اجراهایی که در خانه خوش آمد گویی به وضوح محدود کردن و خارج از زمان صحنه را از نظر عملکرد سینمایی مسطح می کند. سوپر مدل آمریکایی تمایل به ایفای نقش آسیب دیده ندارد ، زنی که گذشته از سوءاستفاده جنسی زندگی کرده و تمایل به سازش با روان شکست خورده خود دارد.

 

هارون پل مانند شانه خود از اتاق به اتاق دیگر در عمارت تودی سرگردان است ، احتمالاً از این تعجب است که چرا تصمیم به شرکت در این فیلم گرفت. وی به لطف تجربه کمی که در پشت دوربین جورج راتلیف وجود دارد ، محدود به بودجه محدود است و تمایل به تنوع بخشیدن به ریتم توافق بین بازیگران ایجاد شده در طول دید ، متعهد نیست که تبهکار باشد و در هنگام بینایی یک نشان برجسته باقی بگذارد. این عمل. نتیجه واقعی دلسرد کننده ، اگر در مورد پتانسیلی که بازیگر برنده جایزه در جوایز امی برای سریال فرقه Breaking Bad فکر می کنیم فکر کنیم. علاوه بر این مشکلات قابل پیش بینی و ارائه مرحله ، Riccardo Scamarcio مداخله می کند. فدریکو او بخشی از تخته شطرنج است که ما را به فینال سوق می دهد که چهره خود را به عنوان یک فرد شوم با اهداف ناصحیح دوباره تفسیر می کند. یک عنوان اساساً اشتباه ، به رهبری دستان ناایمن و بازیگران خارج از کنترل. خیلی بد


اخبار مفید

اولین اثر قابل توجه که ساختارشکنی یک عشق را با روشی غافلگیرانه روایت می کند و شهر بخارست را به بخشی جدایی ناپذیر و سرزنده از داستان تبدیل می کند.

دانا و آرتور زن و شوهر هستند ، در چهل سالگی آنها ، ده سال با هم بودند ، اما به نظر می رسد ، کسی این زوج ظاهراً بخشدار خود را خراب می کند. Marius Olteanu در مونستری (هیولا) می گوید ، یک فیلم بلند در رقابت در سی و یکمین دوره جشنواره فیلم Trieste ، یک داستان عاشقانه ، لحظه ای که باید تصمیم بگیرید - آیا هنوز هم در کنار هم هستید یا اگر همدیگر را ترک می کنید ، بیشتر دوست دارید؟ - شرکت رومانیایی.

 

مونستری: این قالب به یک استعاره بصری در فیلم ماریوس اولتانو تبدیل می شود

24 ساعت بخارست. یک زن ، مردی که آنها را ملاقات می کنند ، می فهمند و تحت آن قرار می گیرند. ابتدا خیلی دور ، سپس در همان صفحه. داستان اولتانو در سه بخش شکل گرفت: یکی بازیگران نقش دانا ، دیگری آرتور و سپس در سومین چشم فیلمساز دو هیولا را متحد می کند - همانطور که همه ما حداقل یک بار در طول زندگی یا حتی همیشه هستیم. اولتانو درام یک زوج را روایت می کند که شاید دیگر عاشق یکدیگر نباشند یا شاید همدیگر را برای همیشه دوست داشته باشند. یکی از اولین عناصر قابل توجه استفاده از قالب است که به یک استعاره بصری تبدیل می شود - همانطور که در مامان خاویر دالان انجام داده بود - درمورد ارزش با توجه به محتوا. بیننده از واقعیتی كاهش یافته (نسبت 1: 1) و جزئی از واقعیت - كه باعث می شود این دو شخصیت تقریباً مانند عکس های گذرنامه - مانند زندگی در زندگی نیز اتفاق بیفتد: مواردی كه دیده می شود و دیگران كه دیده نمی شوند ، هنگام وجود آیا دانا آنچه را که می بیند می شنود و می شنود ، هنگامی که آرتور آنجاست که می بیند و می شنود. این فیلم در دو زمان ساخته شده است و نشانگر بعد كلاستروفوبیك است كه در آن شخصیت های اصلی در آن زندگی می كنند و فقط در لحظه دوم دوباره خود را مجدداً ترسیم می كند ، اما هرگز به طور كامل. در حقیقت در طول "عمل نهایی" این قاب گسترش می یابد ، با توجه به روابطشان ، صفحه گسترش می یابد و کوچک می شود.

 

آنچه کارگردان در دو عمل اول سعی دارد توضیح دهد ، تنهایی و دلهره دردناک است که شخصیت ها در آن زندگی می کنند: دانا به همان اندازه آرتور ناامید است. او صدمه دیده ، غمگین ، ناراحت است زیرا او چیزی را بدست آورده است ، او در تعادل بین آنچه هست و دوست دارد باشد ، بین عشقی که می تواند احساس کند و دوست دارد احساس کند. مونستری در مورد خواسته ها (مادر بودن ، خود بودن بودن) و گزینه های زندگی ، بلکه "هیولا" های داخلی نیز صحبت می کند که از درون کسانی که در آنجا زندگی می کنند بلکه زوج ها نیز حرکت می کنند. مسائلی که هنوز هم برای جامعه رومانیایی تابو است ، یعنی همجنسگرایی یا عوارضی که ناشی از یک رابطه جنسی قفل شده و مایل به بیرون آمدن است ، به آرامی بلکه به شدت لمس می شود.

 

مونستری: داستانی که ذائقه حقیقت است

تاریخ تاریک و حداقل نشان می دهد اصطکاک ، درگیری حتی ناخواسته ، اما لزوماً بین دو نفر ظاهر می شود که تا همین اواخر عاشق یکدیگر بودند. این فیلم حول خیانت به کیست ، به آنچه احساس می کنید ، از اعتماد اطرافیان است ، می چرخد ​​و داستانی عمیقاً انسانی ، صادقانه و واقعی است: غالباً برای اینکه مردم را به عشق شما رنج ندهید ، پنهان می شوید ، خود را نقاب می کنید ، نمی فهمید که این خود رابطه را آزار می دهد. حقیقتی که در هنگام تماشای آن قابل لمس است ناشی از این پروژه در پشت فیلم است که از مصاحبه های ساخته شده توسط Olteanu با زوج های متاهل برای مدت طولانی ناشی می شود: مصاحبه شوندگان در مورد عشق ، نیاز به بودن با کسی صحبت می کنند ، چه کاری می توانید انجام دهید او می خواهد برای زندگی دو نفر از عشق سازش کند. همه اینها به الگوبرداری از مونستری روی داستان دانا و آرتور سرازیر می شود: زنی که متوجه می شود در کنار خودش مردی دارد که دیگر او را نمی خواهد ، او "بیگانه" است ، اما هرگز که عشق را متوقف نمی کند ، مردی که سعی در مخفی کردن دارد. خودش و طبیعتش ("ای کاش من همان چیزی بودم که باید برای تو باشم") و کسی که علیرغم همه چیز ، عشق و علاقه خود را ادامه می دهد.

 

دو شبی که دانا و آرتور می گذرانند ، از جهات مختلف ، بسیار دردناک و مضطرب هستند. و تماشاگر در این سفر احساساتی بین تنهایی (او) و شرکت ناامید (از او) شرکت می کند.

 

مونستری: ساخت و ساز یک عشق

مونستری علاوه بر بحث در مورد عشق ، تحلیلی از جامعه رومانی است. تاریخ یک کشور را می توان با نشان دادن خانه ها ، ساختمان ها و خیابان های بخارست - از ساختمان های دهه 70 ، به آنهایی که در دهه 80 میلادی ، تا شهرهای امروزی ، می رود ، انجام داد. این شهر یک شخصیت مونستری است زیرا در درام دانا و آرتور نیز حرکت می کند ، نفس می کشد ، زندگی می کند و در آن شرکت می کند.

 

دانا و آرتور خود را در لحظه دیگری از زندگی خود می بینند ، آنها دور هستند و در عین حال نمی توانند دور بمانند. و مونستری نوعی صحنه از عروسی مدرن است ، ملاقات دو "هیولا" که می جنگند ، یکدیگر را محکم نگه می دارند و می رقصند روی یکدیگر تکیه می زنند ، خود را جدا می کنند ، وقتی ناامیدی از عدم درک بیش از حد قوی باشد.

 

Monstri اولین اثر قابل توجه است ، مقاله ای در مورد عشق ، در بعضی مواقع تعجب آور است که به لطف دو بازیگر که درد ، استعفا ، عشق را در احساسات مختلف ، بحران ، انفجار یا نابودی تجربه می کنند ، مرحله به مرحله اجرا می رود. از یک رابطه ، یک عروسی مانند آن آپارتمان که آن دو در حال خالی شدن بودند.

 
اخبار مفید

(Nie) znajomi ساخته Tadeusz Śliwa نسخه لهستانی Perfetti Strangers است ، فیلمی که تا حدودی با فیلم Genovese تفاوت دارد و نقاط قوت و ضعف آن را نشان می دهد.

هفت دوست برای شام ملاقات می کنند و در یک مقطع مشخص ، یکی از آنها دیگران را به بازی بازی دعوت می کند: تلفن های همراه را روی میز بگذارید و هر پیام ، ایمیل و تماس تلفنی را که می رسد به اشتراک بگذارید. فکر می کنی این داستان را قبلاً شنیدی؟ البته ، این فیلم لهستانی با عنوان (Nie) znajomi به کارگردانی Tadeusz Śliwa است که با الهام از فیلم ایتالیایی Perfetti Strangers توسط پائولو ژنوس ، بسیار دوست داشتنی در سراسر جهان و همچنین در لهستان بود که بیش از دو سال در اتاق ماند. . (Nie) znajomi به عنوان پیش نمایش بین المللی در سی و یکمین دوره جشنواره فیلم Trieste با حضور کاسیا اسمیتنیاک ، به عنوان بازیگر پل بین دو فرهنگ (لهستانی و ایتالیایی) اهدا شد ، که در این فیلم با بازی اوا ، شخصیت بازی کرد. که او نقش را در فیلم ایتالیایی پوشیده بود.

 

(Nie) znajomi: یک کمدی تلخ و شیرین که به سایه های انسان می گوید

سؤال همیشه یکسان است: چه کسی از بین ما تلفن همراه خود را روی میز قرار می دهد ، به درد دوستان ، همراهان ، بستگان؟ چه کسی در میان ما چیزی برای پنهان کردن ندارد؟ احتمالاً همه آنها. (Nie) znajomi ، مانند Perfect Strangers ، یک کمدی تلخ و شیرین است که نشان می دهد نشان دادن خود بدون پرده ها چقدر دشوار است ، چند رنج ، چقدر ناامید کننده ، اگر حقیقت را بگوییم چند انتقاد وجود دارد. چقدر با دیگران و شاید با خودمان صادق هستیم؟ ثانیاً اگر همه چیز راجع به خود بگوییم چقدر می توانیم از صداقت صحبت کنیم؟

 

همجنسگرایی ، روابط شویی ، مصیبت ها و اسرار کوچک آشکار می شود و نشان داده می شود که چقدر اندک می دانید چه کسی به شما نزدیک است و بنابراین یک سؤال پیش می آید: آیا ما واقعاً دوست ، همراه ، دوست داشتنی هستیم یا بهتر است این را نگه داریم که طرف را پنهان نگه داریم؟

 

آنا (مایا اوستاسوزوفسکا) ، گروزگورز (لوکاز سیملت) ، اولا (الکساندرا دومانسکا) ، تسارک (میشال زوراووسکی) ، ایوا (کاسیا اسمیتنیاک) ، تامک (توماس کوت) ، ووژک (ووشیچ زولادکوویچ) در کنار میز هستند که تابوت های خود را دارند فناوری که تمام جهان آنها پنهان است؛ و Tadeusz Śliwa در آنجا ایستاده است ، در مقابل آنها و داستان ها ، شخصیت های آن زن و مرد ، بسیار شبیه به آن ها و به شخصیت های ایتالیایی کامل ناشناخته - در بدن ، لباس ، زندگی و "داستان" را برای ما بازگو می کند. ". فقط بعداً ، این فیلم کمی از اصل فاصله می گیرد و به تصویر لحظه ای از جامعه لهستان تبدیل می شود.

(Nie) znajomi: از unicum در پانورامای ایتالیا شروع می شود ، غریبه های عالی

غریبه های عالی نمایشی منحصر به فرد در پانورامای ایتالیایی است زیرا قادر به زندگی در خارج از کشور است و نیاز به ملت های دیگر را ایجاد می کند تا خود را از تراژدی های ایتالیایی / ایتالیایی برنشانند و جامعه معاصر را تکان می دهند ، غالباً خشک می شوند. و برده نوآوری های فن آوری از آنجا که Perfect Strangers نمایانگر روشنی از یک لحظه دقیق در تاریخ کشور ما است ، اجتناب ناپذیر است که ملل مختلف متن Genovese را اصلاح و شکل دهند - چیزی که اسمیتنیاک اعتراف می کند از او قدردانی نمی شود. برای مثال هایی که بهتر این موضوع را توضیح می دهد: بازسازی اسپانیایی Perfectos desconocidos توسط Álex de la Iglesia سعی دارد عجیب و غریب بودن داستان را نشان دهد و پرده برآمدگی فیلمساز را برجسته کند ، در لباس لی جائو-کیو در کره جنوبی ، Intimate Strangers ، در عوض ، گلیت خانه ای است که شام ​​برپا می شود و یکی از اصلی ترین ویژگی های جامعه کره جنوبی ، اختلاف طبقاتی را آشکار می کند.

 

(Nie) znajomi: فیلمی که داستان اصلی را به سس لهستانی ترجمه می کند

(Nie) znajomi ارزش اصلی غذایی را در فیلم ما از دست می دهد ، زیرا همانطور که اسمیتنیاک در مراسم اهدای جایزه و ارائه قبل از نمایش خاطرنشان می کند ، برای فرهنگ لهستانی آن معنای اجتماعی ، تجمیعی یا اجتماع را ندارد. سفره لهستانی ، مراسم آماده سازی ، صفات اساسی در غریبه های بی نقص ایتالیایی ، در اپرا لهستان پراکنده است ، غذا در آنجا است اما بهانه‌ای است که از طریق آن درباره چیز دیگری صحبت می‌کنیم.

در فیلم filmliwa ، موسیقی که در ادامه ، تعقیب و همراهی کاراکترها برای آشکار کردن طرفهای پنهان آنها ، اسرار و رازهایی است که حتی نزدیکترین افراد نیز نقش مهمی ندارند. یکی از موفق ترین و آشکارترین لحظات این که چقدر کار در پشت این تنظیم مجدد وجود دارد ، رقص است که بعد از اوا کشف کرد که همسرش به سمت تجزیه و تحلیل می رود: چشم سینمایی با دیدن لطف و ظرافت هفت دوست را که با موسیقی حرکت می کنند مشاهده می کند. در یک اتاق نشیمن عظیم ، غرق در یک نور آبی رویایی و روانگردان. سکانسی که شرکای سیگار کشیدن مانند نوجوانان بالا می رود و فیلمساز این سفر را با بازی با رسانه و با چراغ دنبال می کند ، بخشی از همین سریال است. این صحنه هایی است که ما در فیلم Genovese خیلی سختگیرانه تر و تمرکز آن را در هواپیمای دیگری ، کلمه نمی بینیم و ناگزیر از کمدی ایتالیایی سرچشمه می گیریم که بسیار بیشتر به یک نوع خاص از طنز و تأملات اجتماعی و فرهنگی گره خورده است.

 

در دیالوگ های میان شخصیت ها تنش ها و تضادهای معمولی برای جامعه لهستان می یابیم: رابطه پیچیده با اتحادیه اروپا ، مقاومت های سخت و بی معنی نسبت به همجنسگرایی - عنصری که تا حدودی در فیلم ژنو نیز وجود دارد - ، عشق و عشق "فداکاری" نسبت به ایتالیا ، هم به عنوان ادای احترام به دلیل فیلمبردار مرجع ، بلکه به عنوان نشانه ای از یک رابطه اقتصادی و فرهنگی هنوز زنده و عمیق درک می شد.

 

(Nie) znajomi: فیلمی که نقاط قوت و ضعف دارد اما کاملاً درگیر آن نیست

(Nie) znajomi ساخته Tadeusz Śliwa فیلمی است که نقاط قوت و ضعف خود را دارد. در حالی که تماشا می کنید ناگزیر باید خود را از فیلم مدل جدا کنید اما یکی از نکات اساسی این است که شما توسط تاریخ کاملاً "مکیده" نیستید.

 

علیرغم داستان ، فیلمنامه و بازیگران ، فیلم Tadeusz Śliwa در این برد برنده نمی شود.

 

 
اخبار مفید

نوری دراماتیک که در آن داستان و رئالیسم ، باتوم را به یکدیگر منتقل می کنند.

این ایده در هوا بود ، صدای مدتی به گوش می رسید ، اما هنوز کسی از کلمات به اعمال نرفته بود. آنتونیو پادوان فکر کرد که در دومین اثر خود با عنوان Il grande passo ، پیش نمایش در مسابقه سی و ششمین جشنواره فیلم تورین ، سرانجام موفق شد دو بازیگر جدا از نظر جسمی مانند تولد جوزپه باتیستون و استفانو فرسی را در کنار هم جمع کند و به آنها اعتماد کند. نقش دو برادر برعکس دیگر.

 

قدم بزرگ: باتیستون و فرسی سرانجام در نقش دو برادر در پادگان ها با هم بازی کردند

 

 

اولی نقش داریو کاوالیری ، مهندس سابق هوافضا را بازی می کند که وقتی شش ساله بود ، تصاویر زنده از اولین فرود روی ماه را دید ، هرگز نخواسته است به آنجا برود. دوم ماریو کاوالیری است ، مامونانی که یک گاه سخت افزار محله در رم را اداره می کند. عمر دوم به طور مرتب ادامه می یابد تا روزی که او از زنگ تلفن ناراحت است. برادرش داریو در زندان است. ماریو خود را تنها کسی می داند که می تواند از برادرانی که تنها یک بار در زندگی خود دیده است مراقبت کند. این دو برادر ، هم از نظر جسمی و هم از لحاظ شخصیتی متفاوت ، در مواجهه با یک کار غیرممکن ، خود را به تنهایی می یابند. برای فهمیدن آنچه در آن است ، شما را به این فیلم ارجاع می دهیم ، به زودی در سینماها با توزیع ویژن.

 

فیلمساز ونیزی امضای خود را روی داستانی قرار می دهد که از روابط عاطفی سخن می گوید ، از تنوع درک شده به عنوان یک منبع غیرقابل توصیف غنی سازی و لزوم اپیدرمال انسان برای داشتن همه چیز با وجود همه چیز و هر کس ، حتی وقتی که چیزی روی کاغذ غیرقابل دستیابی ظاهر شود. با کارگردانی ایل گراندو پاسو ، کارگردان سریال تا زمانی که پروسکو وجود داشته باشد ، امیدواری دارد ، یک کلاسیک مانند اتحاد برادرانه را به روی صفحه نمایش بزرگ بیاورد. برای انجام این کار ، سینمای کودکانه و احساساتی را از رؤیاهای تحمل ناپذیر ساخته شده در ایالات متحده آمیخته ، جایی که نبوغ به عنوان یک ارزش و یک سرود برای تعجب دیده می شود ، با محیطی ترین و شاعرانه ترین سبک یک ماززاکوراتی است.

 

قدم بزرگ: سینمای آمریکا از رویاهای غیرقابل تحمل با واقع گرایانه ترین و محیطی روبرو می شود

 

 

نتیجه ، درام نوری در نوشتن و جابجایی آن است ، جایی که داستان با استفاده از واقع گرایی ، باتوم را به همدیگر منتقل می کند و به تعادل و همزیستی مسالمت آمیز می رسد. ما به طور معمول در مورد تولید در ایتالیا مورد استفاده قرار می گیریم وقتی مردم لبخند می زنند و در عین حال بدون اینکه لزوماً بخاطر جلب توجه و خنده اشکی با یک طنز سلطه آور تأمل کنند ، تأمل می کنند. پادوان یک طنز کم نظیر تر را انتخاب می کند و برای عملی کردن او به دیالوگ ها و تعامل کاراکترها تکیه می کند ، با فرسی و باتیستون که فقط به اندازه کافی کار می کنند تا هم به صورت فردی و هم به صورت جفت کار کنند. اما این همه گل رز و گل نیست ، زیرا فراز و نشیب های ضبط شده در طول جدول زمانی امری اجتناب ناپذیر است ، جایی که صحنه های موفق تر با سایر لوازم جانبی دیگر متناوب می شوند و با استفاده از فرسوده های بیهوده وزن می شوند. که همه چیز را فشرده تر و ناپیوسته می کند ، اما هنوز هم برای لذت بخش نبودن بینایی کافی نیست.


اخبار مفید

بین موسیقی و غار ، رقص و دوستی: بیت فیلم فیلم نسل نود ، جوانان و انقلاب آنها است.

سیاه و سفید ، دهه نود ، حومه اسکاتلند. جوانانی که نمی دانند کجا باید بروند ، که پلیس در خانه دارند تا پدرشان باشند و آینده ای که نامشخص و دلسرد کننده به نظر می رسد. مهمانی های ریو ، ریتم های پایدار ، رقص وحشی که همه چیز از استقلال شما باقی مانده است قبل از مجبور شدن ، متأسفانه ، عالی می شوند. فیلم جدید Beats توسط کارگردان برایان ولز می توانست تهاجمی باشد. این می تواند با واقعیت دراماتیک شهرهای خارج از شهر ، جنایت کم محلات متروکه درگیر شود و این اتحاد را بین شخصیتهای طبقات مختلف اجتماعی ایجاد کند تا دلالت بر دلهره آورترین و دراماتیک ترین دلایل آنها داشته باشد.

 

با این حال ، کار موسیقی در اواسط دهه 90 دقیقاً برعکس آنچه انتظار می رفت بود. این عناصر معمولی یک سینمای سخت ، عصبانی و نیازمند فریاد می کشد تا نفس شخص را پیدا کند ، آنها را به راه حل های غیر منتظره تبدیل کند ، به تفریحی غیر منتظره ، مطمئناً بدون فوریت آتازی سالهای نوجوانی ، بلکه آنها را در فیلمی متمرکز می کند. او روابط عاطفی را به جای نابودی آنها انتخاب می کند ، که همیشه بر تهدیدهای احتمالی همسو است ، اما از گذشته قوی تر و درک می شود.

 

ضرب و شتم - به معنای جوان بودن در دهه 90 

جاننو و اسپانر شخصیت اصلی اپرای بیتز هستند. بازیگرانی کریستیان اورتگا و لورن مکدونالد که نه تنها در تفاوت کاراکترها شخصیت ها و پیکربندی ها را به همراه می آورند بلکه از طریق استفاده بی عیب و نقص از فیزیولوژی خود ، به آنها بدن می دهند ، بنابراین برای داستانی که توسط کارگردان ولزی بهمراه کیان هورلی ، نویسنده قطعه تئاتر ناشناس که از آن سوژه زنده می شود. از آنجا که صحبت کردن از خودمختاری بدون قرار دادن اجساد در پیش زمینه غیرممکن است ، از یادداشتهای پرنده ای که بر روی آن می جنگند ، سست شود ، به دنبال فضای خود بگردید و گاهی اوقات در ذوب شدن ، لمس کردن ، در آغوش گرفتن یکدیگر پیدا کنید.

 

شخصیت های ایده آل ، بنابراین ، برای ظاهر خود ، که به آن کمک می کنند به طراحی و محفظه لباس ویکتور Molero و Carole K. Millar اضافه شوند ، مترجمان شب جوانی خود را که آماده می شود برای شرکت در اولین هیولا که تا کنون پا گذاشته اند ، زندگی می کنند. و تصمیم به انجام این کار را به عنوان وداع با دوستی خود ، حداقل به عنوان آنها تا آن زمان او را می شناختند. اقدامی انقلابی در برابر باریک بودن حکومتی که می خواهد شهروندانش در وجود راحت و غیرقابل اغراق در آنها قفس شوند ، آنها را با آرامش روحشان وسوسه می کنند و به این ترتیب آنها را تحت قوانین و قوانین اخلاقی مظلوم نگه می دارند.

 

در واقع ، بر خلاف قانون عدالت کیفری است که جوانان این کشور قیام می کنند و حزب الکترونیکی که صدها نفر مانند آن موج می گیرند ، قیام می کنند. قانونی که گروه های مونتاژ شده را از گوش دادن به آهنگ هایی که دارای ریتم مداوم و مکرر هستند ، منع می کند ، عملی که پلیس باید از آن مراقبت کند ، نظم و سکوت را برای افراد فردا تحمیل کند. مسابقه برای آزادی ، استقلال و توانایی پاره شدن طناب هایی که آنها را به خانواده های خود و شرایط اجتماعی خود لنگر می زند ، باعث می شود دلایل Beats که در آن می توان حجم داستان دو شخصیت اصلی را که هرگز سعی در غم و اندوه ندارند ، بالا ببرد. اما همراه با شخصیت های خود او در جستجوی تخلیه الکتریکی است که باعث می شود احساس زنده بودن کنند ، شاید برای اولین بار باشد.

 

ضرب و شتم - شبهایی که سینماگرافی شما را عوض می کند

نه تنها جاننو و اسپانر ، بیت نیز خودش را در منظر مقصد نهایی قرار می دهد تا سرانجام روی نت های ریتمیک و ضربان آور غوغای روانگردان منفجر شود ، که در بیان فیلمبرداری با پیشنهاداتی که این وقایع بوجود می آورد و به نوبه خود می آید ، وابستگی بسیار خوبی پیدا می کند. مقدمه برانگیختن ترکیبی از رنگ ها ، اشکال ، تصاویر برجسته شده و یادآوری زنجیره صنعتی ، از طریق مونتاژ که در اوج غروب شخصیت های اصلی فوران می کند ، بخشی از فیلم می شود ، و رنگ را به جایی اضافه می کند که تا آن لحظه از دست رفته باشد و به پیشنهاد تبدیل شود. که در درون غار جمع می شوند بیش از صبر و شکیبایی است.

 

موسیقی به عنوان رهایی ، Beats را به سمت رقصی بی حد و حصر سوق می دهد ، که منجر به فریب حرکات و اشکال برای فیلمی می شود که می توانست بیننده نگرانی ها و احساس اسارت یک نسل را به بیننده منتقل کند ، اما در عوض تصمیم می گیرد آن را به طور رسمی وارد کند. آن دایره دانش و دوستی برای به اشتراک گذاشتن آهنگ ها در رادیو ، شورش ها و راهنماهای ماشین بی پروا. این همان چیزی است که سالهای بعدی عمر را نشان می دهد.


اخبار مفید

نوری دراماتیک که در آن داستان و رئالیسم ، باتوم را به یکدیگر منتقل می کنند.

این ایده در هوا بود ، صدای مدتی به گوش می رسید ، اما هنوز کسی از کلمات به اعمال نرفته بود. آنتونیو پادوان فکر کرد که در دومین اثر خود با عنوان Il grande passo ، پیش نمایش در مسابقه سی و ششمین جشنواره فیلم تورین ، سرانجام موفق شد دو بازیگر جدا از نظر جسمی مانند تولد جوزپه باتیستون و استفانو فرسی را در کنار هم جمع کند و به آنها اعتماد کند. نقش دو برادر برعکس دیگر.

 

قدم بزرگ: باتیستون و فرسی سرانجام در نقش دو برادر در پادگان ها با هم بازی کردند

 

 

اولی نقش داریو کاوالیری ، مهندس سابق هوافضا را بازی می کند که وقتی شش ساله بود ، تصاویر زنده از اولین فرود روی ماه را دید ، هرگز نخواسته است به آنجا برود. دوم ماریو کاوالیری است ، مامونانی که یک گاه سخت افزار محله در رم را اداره می کند. عمر دوم به طور مرتب ادامه می یابد تا روزی که او از زنگ تلفن ناراحت است. برادرش داریو در زندان است. ماریو خود را تنها کسی می داند که می تواند از برادرانی که تنها یک بار در زندگی خود دیده است مراقبت کند. این دو برادر ، هم از نظر جسمی و هم از لحاظ شخصیتی متفاوت ، در مواجهه با یک کار غیرممکن ، خود را به تنهایی می یابند. برای فهمیدن آنچه در آن است ، شما را به این فیلم ارجاع می دهیم ، به زودی در سینماها با توزیع ویژن.

 

فیلمساز ونیزی امضای خود را روی داستانی قرار می دهد که از روابط عاطفی سخن می گوید ، از تنوع درک شده به عنوان یک منبع غیرقابل توصیف غنی سازی و لزوم اپیدرمال انسان برای داشتن همه چیز با وجود همه چیز و هر کس ، حتی وقتی که چیزی روی کاغذ غیرقابل دستیابی ظاهر شود. با کارگردانی ایل گراندو پاسو ، کارگردان سریال تا زمانی که پروسکو وجود داشته باشد ، امیدواری دارد ، یک کلاسیک مانند اتحاد برادرانه را به روی صفحه نمایش بزرگ بیاورد. برای انجام این کار ، سینمای کودکانه و احساساتی را از رؤیاهای تحمل ناپذیر ساخته شده در ایالات متحده آمیخته ، جایی که نبوغ به عنوان یک ارزش و یک سرود برای تعجب دیده می شود ، با محیطی ترین و شاعرانه ترین سبک یک ماززاکوراتی است.

 

قدم بزرگ: سینمای آمریکا از رویاهای غیرقابل تحمل با واقع گرایانه ترین و محیطی روبرو می شود

 

 

نتیجه ، درام نوری در نوشتن و جابجایی آن است ، جایی که داستان با استفاده از واقع گرایی ، باتوم را به همدیگر منتقل می کند و به تعادل و همزیستی مسالمت آمیز می رسد. ما به طور معمول در مورد تولید در ایتالیا مورد استفاده قرار می گیریم وقتی مردم لبخند می زنند و در عین حال بدون اینکه لزوماً بخاطر جلب توجه و خنده اشکی با یک طنز سلطه آور تأمل کنند ، تأمل می کنند. پادوان یک طنز کم نظیر تر را انتخاب می کند و برای عملی کردن او به دیالوگ ها و تعامل کاراکترها تکیه می کند ، با فرسی و باتیستون که فقط به اندازه کافی کار می کنند تا هم به صورت فردی و هم به صورت جفت کار کنند. اما این همه گل رز و گل نیست ، زیرا فراز و نشیب های ضبط شده در طول جدول زمانی امری اجتناب ناپذیر است ، جایی که صحنه های موفق تر با سایر لوازم جانبی دیگر متناوب می شوند و با استفاده از فرسوده های بیهوده وزن می شوند. که همه چیز را فشرده تر و ناپیوسته می کند ، اما هنوز هم برای لذت بخش نبودن بینایی کافی نیست.


اخبار مفید

بین موسیقی و غار ، رقص و دوستی: بیت فیلم فیلم نسل نود ، جوانان و انقلاب آنها است.

سیاه و سفید ، دهه نود ، حومه اسکاتلند. جوانانی که نمی دانند کجا باید بروند ، که پلیس در خانه دارند تا پدرشان باشند و آینده ای که نامشخص و دلسرد کننده به نظر می رسد. مهمانی های ریو ، ریتم های پایدار ، رقص وحشی که همه چیز از استقلال شما باقی مانده است قبل از مجبور شدن ، متأسفانه ، عالی می شوند. فیلم جدید Beats توسط کارگردان برایان ولز می توانست تهاجمی باشد. این می تواند با واقعیت دراماتیک شهرهای خارج از شهر ، جنایت کم محلات متروکه درگیر شود و این اتحاد را بین شخصیتهای طبقات مختلف اجتماعی ایجاد کند تا دلالت بر دلهره آورترین و دراماتیک ترین دلایل آنها داشته باشد.

 

با این حال ، کار موسیقی در اواسط دهه 90 دقیقاً برعکس آنچه انتظار می رفت بود. این عناصر معمولی یک سینمای سخت ، عصبانی و نیازمند فریاد می کشد تا نفس شخص را پیدا کند ، آنها را به راه حل های غیر منتظره تبدیل کند ، به تفریحی غیر منتظره ، مطمئناً بدون فوریت آتازی سالهای نوجوانی ، بلکه آنها را در فیلمی متمرکز می کند. او روابط عاطفی را به جای نابودی آنها انتخاب می کند ، که همیشه بر تهدیدهای احتمالی همسو است ، اما از گذشته قوی تر و درک می شود.

 

ضرب و شتم - به معنای جوان بودن در دهه 90 

جاننو و اسپانر شخصیت اصلی اپرای بیتز هستند. بازیگرانی کریستیان اورتگا و لورن مکدونالد که نه تنها در تفاوت کاراکترها شخصیت ها و پیکربندی ها را به همراه می آورند بلکه از طریق استفاده بی عیب و نقص از فیزیولوژی خود ، به آنها بدن می دهند ، بنابراین برای داستانی که توسط کارگردان ولزی بهمراه کیان هورلی ، نویسنده قطعه تئاتر ناشناس که از آن سوژه زنده می شود. از آنجا که صحبت کردن از خودمختاری بدون قرار دادن اجساد در پیش زمینه غیرممکن است ، از یادداشتهای پرنده ای که بر روی آن می جنگند ، سست شود ، به دنبال فضای خود بگردید و گاهی اوقات در ذوب شدن ، لمس کردن ، در آغوش گرفتن یکدیگر پیدا کنید.

 

شخصیت های ایده آل ، بنابراین ، برای ظاهر خود ، که به آن کمک می کنند به طراحی و محفظه لباس ویکتور Molero و Carole K. Millar اضافه شوند ، مترجمان شب جوانی خود را که آماده می شود برای شرکت در اولین هیولا که تا کنون پا گذاشته اند ، زندگی می کنند. و تصمیم به انجام این کار را به عنوان وداع با دوستی خود ، حداقل به عنوان آنها تا آن زمان او را می شناختند. اقدامی انقلابی در برابر باریک بودن حکومتی که می خواهد شهروندانش در وجود راحت و غیرقابل اغراق در آنها قفس شوند ، آنها را با آرامش روحشان وسوسه می کنند و به این ترتیب آنها را تحت قوانین و قوانین اخلاقی مظلوم نگه می دارند.

 

در واقع ، بر خلاف قانون عدالت کیفری است که جوانان این کشور قیام می کنند و حزب الکترونیکی که صدها نفر مانند آن موج می گیرند ، قیام می کنند. قانونی که گروه های مونتاژ شده را از گوش دادن به آهنگ هایی که دارای ریتم مداوم و مکرر هستند ، منع می کند ، عملی که پلیس باید از آن مراقبت کند ، نظم و سکوت را برای افراد فردا تحمیل کند. مسابقه برای آزادی ، استقلال و توانایی پاره شدن طناب هایی که آنها را به خانواده های خود و شرایط اجتماعی خود لنگر می زند ، باعث می شود دلایل Beats که در آن می توان حجم داستان دو شخصیت اصلی را که هرگز سعی در غم و اندوه ندارند ، بالا ببرد. اما همراه با شخصیت های خود او در جستجوی تخلیه الکتریکی است که باعث می شود احساس زنده بودن کنند ، شاید برای اولین بار باشد.

 

ضرب و شتم - شبهایی که سینماگرافی شما را عوض می کند

نه تنها جاننو و اسپانر ، بیت نیز خودش را در منظر مقصد نهایی قرار می دهد تا سرانجام روی نت های ریتمیک و ضربان آور غوغای روانگردان منفجر شود ، که در بیان فیلمبرداری با پیشنهاداتی که این وقایع بوجود می آورد و به نوبه خود می آید ، وابستگی بسیار خوبی پیدا می کند. مقدمه برانگیختن ترکیبی از رنگ ها ، اشکال ، تصاویر برجسته شده و یادآوری زنجیره صنعتی ، از طریق مونتاژ که در اوج غروب شخصیت های اصلی فوران می کند ، بخشی از فیلم می شود ، و رنگ را به جایی اضافه می کند که تا آن لحظه از دست رفته باشد و به پیشنهاد تبدیل شود. که در درون غار جمع می شوند بیش از صبر و شکیبایی است.

 

موسیقی به عنوان رهایی ، Beats را به سمت رقصی بی حد و حصر سوق می دهد ، که منجر به فریب حرکات و اشکال برای فیلمی می شود که می توانست بیننده نگرانی ها و احساس اسارت یک نسل را به بیننده منتقل کند ، اما در عوض تصمیم می گیرد آن را به طور رسمی وارد کند. آن دایره دانش و دوستی برای به اشتراک گذاشتن آهنگ ها در رادیو ، شورش ها و راهنماهای ماشین بی پروا. این همان چیزی است که سالهای بعدی عمر را نشان می دهد.


اخبار مفید

شعر و انیمیشن غافلگیرکننده در بدن من کجاست؟ - فیلم انیماتور فرانسوی جرمی کلپین که بدون اینکه واقعاً به هر چیزی پاسخ دهد ، ما را به سمت یک گنج بی نهایت ، ژرف و غیرقابل توصیف از امکانات باز می کند.

بدن من کجاست؟ یک فیلم انیمیشن فرانسوی است که در جشنواره فیلم کن در Semaine de la Critique ارائه شده است ، که اخیراً در Netflix در دسترس است. اولین فیلم سینمایی جرمی کلپین ، بدن من کجاست؟ این فیلم بر اساس رمان خوشحال دست Guillaume Loren ، رمان نویس و فیلمنامه نویسان (دنیای افسانه آملی) ساخته شده است و توسط ویکتور دو بوئیس ، پاتریک d’Assumçao و حکیم Faris بازی می شود.

 

پاریس. نوفل (حکیم فاریس) پسری است که از شلوغی ، پسر زایمان کمی بی دقتی است که برای یک پیتزا ی کار می کند. به نظر می رسد زندگی وی در حومه پاریس غم انگیز است. پس از عاشق شدن با كتابدار جوان ، گابریل ، او همه چیز را در معرض خطر قرار می دهد تا سعی كند با او ارتباط برقرار كند. در سرتاسر شهر ، یک دست جدا از آزمایشگاه فرار می کند و برای پیوند مجدد با بدنش راهی مسافرت می شود.

 

بدن من کجاست؟ زندگی یک دست جدا شده با زندگی نوفل در هم تنیده است

 

به دو قطعه تقسیم شده که ناگزیر با یکدیگر در هم تنیده اند ، بدن من کجاست؟ هم زندگی یک دست جدا و هم زندگی ناوفل را دنبال می کند ، پسری متمایل که آرزوها و امیدها را در آغوش می گیرد ، پسری که آرزوهای خود را برای یک فضانورد بودن ، یک پیانیست را می بیند ، می بیند و با واقعیت سخت زندگی او برخورد می کند. اما شخصیت اصلی داستان دست است ، که به شهر سرگردان است ، که از طریق کبوترها ، موشها ، حیوانات وحشی راه خود را طی می کند و این مسیر را از طریق پاریس برای پیدا کردن بقیه بدن خود انجام می دهد. این مأمور شجاع از یخچال بیمارستان فرار می کند و از پشت بام ها ، متروها ، کامیون های زباله ، اتاق خواب کودکان ، با غم و اندوه گذشته را به یاد می آورد.

در سال 2016 نیز در کن ، یک فیلم انیمیشن فرانسوی ارائه شد که به تعبیری خاص به یاد می آورد بدن من کجاست؟ و آن دختر بدون دست (La Jeune Fille sans mains) است ، نویسنده و کارگردانی سباستین لادنباخ ، بر اساس یک افسانه توسط برادران گریم: در مرکز داستان دختری که هر دو دست خود را قطع می کند. داستانی خاص که در آن از تکنیکی یادآور آبرنگ ها استفاده شده است ، تقریباً یک اثر امپرسیونیستی در حال حرکت است.

دست جدا شده فلانی است که از پاریس عبور می کند

در 80 دقیقه جذاب و شاعرانه خود ، فیلم بلند انیماتور فرانسوی ، جرمی کلپین ، با یک ادیسه اکشن و بینایی تقریباً مانند فیلم جاده ، قادر است همان نوع احساسات و عاشقانه های فیلم Laudenbach را منتقل کند. بدن من کجاست؟ پر از جلوه های تصویری شگفت انگیز است و انیمیشن هذیان آور و عمیقاً تأمل برانگیز به سمت مخاطب بالغ گرایش پیدا می کند.

از نظر زیبایی شناسی ، فیلم خاصیت غرق شدن در رنگ ها را دارد. یک انتخاب دقیق در ترجیح دادن رنگ های خشک و مصنوعی وجود دارد که همه با دوز خوبی از انیمیشن دست ساز تزئین شده اند. استفاده از رنگ با هدف تقویت مضامین بیگانگی ، حافظه و روابط انسانی است ، مضامین پیرامون آن که جرمی کلپین فیلم سینمایی می سازد که بر روی دو مسیر زمانی کاملاً مشخص قدم می زند ، یک قاب زمانی روایی که دائماً به جلو حرکت می کند و عقب.

 

بدن من کجاست؟ پر از جلوه های بصری شگفت انگیز است

 

ویژگی بسیاری از صحنه ها این است که آنها تقریباً کاملاً از گفتگو خالی هستند: کلمات اغلب به هیچ وجه مورد نیاز نیستند ، گفتگو عمیقاً با سرما و مبارزات زندگی شهری تنظیم می شود ، فریبنده ، پرتلاش ، سخت. بدن من کجاست؟ این یک داستان عاشقانه نیست بلکه داستان داستان این است که چگونه با یک فاجعه روبرو می شویم ، مراقبه ای عمیق درباره جدایی ، درد ، یک داستان اصلی و عجیب و غریب که می تواند قلب را لمس کند.

 

داستان پایان نهایی ندارد ، حتی از راه دور. در عوض ، او تصمیم می گیرد که سفر خود را با یک صحنه مزین به پایان برساند ، که در آن همه قطعات و بخش های روایی به معنای خاصی مدیریت می کنند تا یک مسیر منسجم پیدا کنند. نوفل گنجینه ای از افکار ، دردها و پشیمانی است که در اشیاء قفل می شود ، مانند ضبط کاست کودک خود ، در خاطرات خود ، در نمای شهر از پشت بام یک ساختمان متروکه ، در یک ژست ، در شجاعت تلاش برای شرکت غیر منطقی بدن من کجاست؟ بدون آنکه واقعاً به هر چیزی پاسخ دهم ، ما را به سمت گنجینه ای نامتناهی ، ژرف و غیرقابل توصیف از امکانات باز می کند.

 
اخبار مفید

فیلمی ظریف ، ناامید اما کاملاً منسجم و پرتحرک ، با یک جهت همیشه دقیق و یک بازیگر استادانه.

برای نانسی 35 ساله (آندره ریزبورو) زندگی بین وبلاگ اینترنتی کوچک او ، هدر دادن انتشارات خانه ها به رمان هایش از یک طرف و زندگی خانوادگی وحشتناک از یک طرف آرام و ناامید است.

مادرش (آن داوود) مدتی است که بیمار شده است ، اما با وجود این ، رابطه آنها کاملاً بد است ، با نزاع های مکرر و سوء تفاهم ها ، که باعث فشار بر عزت نفس نانسی شده است. بیکار ، بدون آینده ، بدون زندگی اجتماعی اگر مجازی نباشد ، نانسی پس از مرگ مادرش هیچ تصوری برای انجام چه کارهایی ندارد ، تا اینکه در تلویزیون گزارشی را درباره دختری مشاهده می کند که سی سال قبل ناپدید شده است.

لئو (استیو بوسکمی) و الن (ج. کامرون-اسمیت) به تازگی بورسیه ای را به یاد دخترشان ایجاد کرده اند که چهره اش امروز ، سی سال پس از ناپدید شدن ، نشان داده می شود. به نظر می رسد نانسی در آینه نگاه می کند. با لئو و الن تماس بگیرید و به آنها توضیح دهید که احتمال وجود دختر آنها ، که مدتها پیش آنها را از دست داده بودند وجود دارد. بین ظن ، افشاگری ها ، تنش ها و نارسایی ها ، پیچیده و پر از پیچ و تاب و پیچ و تاب برای آن سه روح آغاز می شود.

 

نانسی: اولین کارگردانی کریستینا چو فیلمی آهسته و ساختارمند است

 

 

نانسی (به کارگردانی کریستینا چو در اولین فیلم بلند سینمایی خود) در جشنواره فیلم ساندنس و جشنواره فیلم سینگ و همچنین جشنواره فیلم مستقل رم مورد استقبال پیروزی قرار گرفت و جایزه بهترین فیلمنامه را از اولین و بهترین بازیگر زن از خانه گرفت. دوم. کاملاً سزاوار است.

در حقیقت ، فیلم Choe یک ادیسه دردناک ، مضطرب و بسیار ساختارمند ذاتی در موضوعات از دست دادن و حقیقت است ، جایی که دومی ساخته شده بسیار مهمتر ، بسیار گنگ تر از چیزی است که اکنون مدتهاست که به آن عادت کرده ایم.

فیلمنامه عالی چو یک بررسی عمیق از موضوع تنهایی ، عواقب آن است ، ما را به سمت جهان گمشده یک نانسی هدایت می کند ، که ظاهر استعفا ، ارواح و افسرده ظاهری تقریباً غیرقابل شناختن آندریا ریزبورو را دارد ، که به سادگی در زمینه نقاشی مهارت دارد این زن ضعیف ، ناامید اما قادر به حرکات بسیار شجاعانه و بدون ترس.

Buscemi تصویری از یک پدری پنهان را به ما می دهد ، که در پشت میل برای جلوگیری از درد پنهان است ، آن را در یک کشو بسته است ، امیدی به دست داده است که می تواند شما را نابود کند. در مقابل ، جی اسمیت-کامرون امید است که غیر منطقی ، مادری را که حافظه را از دست نمی دهد ، خرد کند ، خرد کسانی که از طریق درد ، درس دشوار و باستانی را فرا گرفته اند: برای آنچه که اکنون داریم سپاسگزار باشیم ، فردا سرزمین ناشناخته است ، گذشته گم شده است.

 

آندره ریزبورو به عنوان نانسی مهربان است

 

 

نانسی از توانایی Zoè White تغذیه می کند تا درک از محیط را از طریق عکاسی خود تغییر دهد ، روشنایی و رنگ های متناسب با تنظیمات را جایگزین کند ، با روند داخلی شخصیت ها کاملاً ازدواج کند ، راهپیمایی آنها بین درون و در خارج ، با گسترش دنیای عاطفی که با یک رابطه تصویر گسترده تر ، پویایی بیشتر و استفاده کاملاً مناسب از نور طبیعی همراه است.

اما در پایان ، اگر نانسی موفق به انجام مأموریت دردناک خود شود ، این تنها به لطف یک جهت همیشه دقیق ، به بازیگری است که قادر است شخصیت های بسیار انسانی و شکننده ای را به طور باورنکردنی نزدیک به عموم مردم نزدیک کند ، دائماً با ترس ، کمرویی روبرو می شود. همچنین تشنه محبت ، درک ، انسانیت است.

خوشبختی؟ لحظه ها ، مهمتر از همه آگاهی ، یک بعد از روح است. حقیقت به همان اندازه که فکر می کنید مفید نیست ، دام برای مردان خشک و بی رحم است ، برای کسانی که معتقدند زندگی سیاه و سفید است ، در عوض این یک خاکستری است که در این نقاشی کوچک از موجودات گمشده در آمریکای عمیق و الکلی سلطنت می کند. سفید و بی روح.

 

 

 

نانسی راه حلهای عملی ارائه نمی دهد ، کلیشه یا deja vu را بیرون می کشد ، ما را نه با پیشرفت روند بلکه با واکنش های شخصیت های اصلی ، با سفرشان به کنار ، با احساسات انسانی ، حتی ساده تر مجذوب خود می کند.

فیلمی ظریف ، ناامید اما کاملاً منسجم و شدید.

 

نانسی از 12 دسامبر سال 2019 با Mariposa Cinematografica و 30 Holding در سینما حضور داشته است


اخبار مفید

قبل از اینکه بخوابم داستانی پیچیده است که نقش حافظه و نقایص آن را بازی می کند.

قبل از اینکه بخوابم ، یک حادثه نامطبوع و اسرارآمیز باعث فراموشی فراموشی شد که کریستین را وادار به جلسات روانپزشکی روزانه در جستجوی گذشته خود کرد. در حقیقت ، این زن تنها دهه های اول زندگی خود را به یاد می آورد و همسر و بن و حتی پسرش را از یاد خود می برد. با تشکر از پیشرفت کار با پزشکان و برخی از سرنخ هایی که به آرامی شروع به آشکار شدن خود می کنند ، کریستین برخی از داده هایی را که همسرش از او مخفی نگه داشته است کشف می کند. در پی مسیری که همه عناصر تازه نشان داده شده اند ، شخصیت قهرمان بن را به عنوان م واقعی خود ، عاشق سابق خود و علت عزیمت او از بقیه محبت ها ، خانواده و دوستانش می شناسد.

 

قبل از اینکه بخوابم داستانی پیچیده است که نقش حافظه و نقایص آن را بازی می کند: هر روز صبح کریستین مجبور می شود در جستجوی نویسنده این همه رنج ، دوباره کشف زندگی خود را آغاز کند. بر اساس رمان به همین نام توسط S.J. واتسون ، این فیلم را با یادآوری یادمانگر در حالی که مساوی نیست (حتی از راه دور) از کیفیت و درگیری تماشاگر ، با گذرگاههای چرخه ای ، روال تکراری و جستجوی مقصر در پیچ و خم یک خاطره ناپدید شده ، به یاد می آورد. وضعیت شخصیتهای اصلی در هر دو مورد به همان اندازه مانعی برای ادامه عادی زندگی است ، به عنوان انگیزه ای برای رهایی از این تحقیقات مستمر برای حقیقت و عدالت.

 

نیکول کیدمن و کالین فیر قبل از اینکه بخوابم بخوابم کریستین و بن هستند.

قبل از اینكه من به عنوان كریستین و كولین فرت به عنوان شوهر بن از نیكول كیدمن بخوابم به عنوان شوهر بن عملکردی عالی ارائه می كنم

عملکردی از قبیل بازگرداندن حس عدم تحریف و بی نظمی که کریستین از کتاب در بیشتر قسمت های داستان دارد. قبل از اینکه بخوابم ، نگاه غیرقابل تحمل نیکول کیدمن در جستجوی معنی در هر آنچه برایش اتفاق می افتد تقریباً خالی ، خالی و گم می شود. چهره معصوم و فرشته کالین فیر با چهره یخی زن در تضاد است ، که همه می توانست جز طبیعت تحریف شده یک ذهن به خطر بیافتد. فریادی که بین آنچه ظاهر می شود و آنچه واقعاً وجود دارد ایجاد می شود ، به سوژه و فیلمنامه اجازه می دهد تا پیامی را با زور ارتباط برقرار کنند و روال مبارزات روزانه یک زن را در برابر همه چیزهایی که برای برخی خاص و آشنا کرده ، روایت می کند. نقش دکتر نش ، که پیرو کریستین است با وجود همه چیز ، با توجه به مرکزیت کل بدست آمده توسط زوج متاهل (یا فرض چنین مواردی) باقی مانده است.

 

نیکول کیدمن کریستین است ، شخصیت پیش از من که بخوابم.

فیلمنامه به منظور بازگرداندن آنچه در این رمان روایت می شود ، نوشته شده است ، در حالی که جایی برای نمایش بصری احساس بی عدالتی و حبس فراهم می کند که بر زندگی دختران آویزان است. نتیجه تضاد واضح بین نوشتن خوب ، عکس خوب و بازیگری خوب در مقابل یک نتیجه متوسط ​​است ، احتمالاً به دلیل ارکستر بی عیب و نقص نیست بلکه در واقع محدودیت های آن را نشان می دهد. روون جفه به دلیل عدم توانایی در ایجاد محصولی که با پتانسیل هایی که چنین موضوعی می تواند ارائه دهد ، جان خود را به نقد و نیتی های ممکن نشان می دهد. از طرف آنها ، نوازندگان قبل از اینکه من بخوابم دیگر نمی توانستند به اوضاع كمك كنند ، از جمله كیدمن و فرشته فوق الذكر ، اما همچنین مارك استرنگ را در نقش دكتر ناسچ ، شخصیتی در بعضی مواقع مبهم و نامفهوم ، اما از نقش تعیین کننده و اساسی در ارائه راه حل های خود برای کشف نهایی فریب همه فریب هایی که کریستین قربانی اصلی آن است.

 
اخبار مفید

ن کوچک لوئیزا می آلکات از 9 ژانویه دوباره به روی صفحه نمایش بزرگ می روند.

یکی از ویژگی های اصلی کلاسیک این است که همیشه جریان داشته باشید. به این معنا ، ن کوچک لوئیزا می آلکات یک کلاسیک عالی از ادبیات است ، که نسل و جلوی خوانندگان و خوانندگان را الهام بخش و هیجان زده کرده است. انتقال وی به سینما بطور دوره ای هنر هفتم را نشان داد و این فرصت را برای پیوستن به برخی از بهترین مترجمان لحظه به مرحله نمایش داستانی به نمایش گذاشت که در آن هر شخصیت از شخصیت قوی و تعریف شده خود لذت می برد. این اتفاق مطمئناً در سال 1994 با فیلمی به کارگردانی جیلیان آرمسترانگ اتفاق افتاد که برای آن از وینونا سوار ، کلر دانز و کرستن دانست خواسته شده بود تا سه نفر از چهار خواهر اصلی این رمان را بازی کنند. رمان لوئیزا می آلکات چهار جابجایی فیلم دیگر (در سال های 1918 ، 1933 ، 1949 و 1955) به همراه انیمه و مینی بارهای بی بی سی داشت.

 

در سال 2019 ن کوچک به صفحه بزرگ بازگشتند تا دوباره صدای آخرین نسل های زن را تفسیر کنند. برای انجام این کار ، یک بار دیگر بازیگران تعالی: Saoirse Ronan در نقش جو ، Emma Watson در Meg ، Florence Pugh به جای آن امی و الیزا اسکنلن بث کوچک هستند. برای نقش های ثانویه ، اسامی به همان اندازه برجسته انتخاب شده اند: لورا درن مارمی مارس است ، ستاره مرا با نام شما با نام شما تیموتی Chalamet تماس بگیرید لوری ، Tracy Letts آقای Dashwood ، باب Odenk آقای مارس ، جیمز نورتون جان است بروک ، لوئیس گارل و فردریش باهار ، کریس کوپر پدربزرگ لوری آقای لورنس است و مریل استریپ (با شکوه) ترسناک خاله مارس است. برای کارگردانی کل این کار ، یک بار دیگر یک کارگردان زن ، گرتا گرویگ ، قبلاً در سال 2017 به خاطر بانوی پرنده کوچک و گرانبهاش خاطرنشان کرد.

 

یک دیدگاه جدید در مورد ن کوچک

از صحنه های اول مشخص است که چگونه نسخه گرتا گرویگ از ن کوچک با دیگران متفاوت است. در حقیقت ، در فیلم ، خط داستانی پی در پی رمان - جایی که شخصیت های اصلی برای اولین بار به عنوان دختران با هم ملاقات می کنند ، برای دنبال کردن آنها در طول رشد و انتقال آنها به بزرگسالی - توسط نویسنده مورد سوال قرار می گیرد. در اینجا شروع می شود از زمانی که دختران بزرگ شده اند ، و سپس در طول تاریخ خود را از طریق یک سری از فلاش بک ها که توسط شخصیت اصلی Jo تجربه شده است ، برگردید. همانطور که در رمان ها اتفاق می افتد (ن و ن کوچک بزرگ می شوند) ، او دومین خواهر مارس است که کل داستان را روایت می کند. برای هر چیز دیگر ، شخصیت جو شخصیتی بود که لوئیس می آلکات با خودش شناخته شد و از تجربه خانواده خود به روشی نسبتاً وفادار الهام گرفت. در این فرضیه ، همپوشانی بین شخصیت اصلی رمان و نویسنده آن کاملاً صریح و آشکار می شود ، با تأمل جالب در پایان.

 

گرتا گرویگ ، نگاه صمیمانه خود را به نه بودن که قبلاً در بانوی پرنده نشان داده شده است (جایی که علاوه بر این ، سائویرس رونان را می یابیم) به روز شده تاریخچه آلکات را به تعبیر پیام عمیق تر خود می پردازد. هنگامی که نویسنده آمریکایی کتابی را به مطبوعات داد که باعث جاودانه شدن او می شود ، این یک دستاورد بزرگ بود که یک زن نوشت و توانست با نوشتن زندگی کند. مواردی که این اتفاق افتاده بود ، شمارش شد ، سپس ، بر روی نوک انگشتان و - در میان آنها - خواهران برونته ، نویسندگان مشهور قله های طوفانی بودند. تصادفی نیست که از این دو نویسنده در فیلم یاد شده است و شرح حال آنها یکی از مهمترین خوانش ها برای مسیر هنری ، ی و وجودی آلکات است.

 

لحن سرسام آور نویسنده داستان خود را بیان می کند و خواهرانش تحمیل تحریریه بودند و با وجود این ، او موفق شد جو به یک قهرمان جدید اجازه دهد که قبلاً هرگز ندیده باشد. با افتخار ، فرهیخته ، کنجکاو ، ناقص ، جو پرتره دختر معاصر است که حتی قبل از عشق به دنبال شیوه شخصی خود در سعادت در تعیین خود است.

 

این روحیه فمینیستی که زیر صفحات آلکات است در تمام لحظات کلیدی فیلم با تمام توان ظهور می کند ، آنهایی که خواهران برای بیان افکار ، خواسته های خود بلکه خواسته ها و ترس های خود می شوند. امروز ، داستان مارک های جوان نمی توانست متفاوت باشد: اکنون که شاید آگاهی از نابرابری جنسیتی در یکی از بالاترین لحظه های تاریخ خود باشد ، این حس را به وجود می آورد که جو ، امی و دیگران با صدای بلند و واضح صحبت می کنند که معنی آن چیست؟ یک زن و یک هنرمند ، دیروز مثل امروز به همین دلیل ، حتی اگر گفته های شخصیت های مختلف بسیار متفاوت به نظر برسد ، این یک روش عالی برای حفظ قصد اصلی نویسنده پس از گذشت بیش از یک قرن است. "اگر ما می خواهیم همه چیز مانند گذشته باقی بماند ، همه چیز باید تغییر کند."

شهود کارگردانی Gerwig بیش از آنکه در جهت صحنه‌ها باشد ، در بازاندیشی و به روزرسانی داستان است. ترکیب شاد از نویسندگی و کارگردانی به فیلم اثر بسیار شخصی می بخشد ، در حالی که به داستان نکات برجسته این رمان وفادار است. در حقیقت ، این فیلم در بعضی از انتصابات روایی به خوبی برای خوانندگان و خوانندگان و یا کسانی که به راحتی نقشه را می شناسند همگرا است (اکنون بیش از معروف است). بنابراین می بینیم که امتناع جو ، عاشق شدن مگ ، کریسمس خانواده مارس ، فریبنده امی و آنچه هست - احتمالاً - یکی از مضرترین لحظه های ادبیات همه زمان ها: مرگ بث. از این رو ، آنهایی که انتظار رمان ن کوچک را دارند ، ناراضی نخواهند بود: گذرگاه هایی که مردم به آنها بیشتر علاقه دارند ، همه با مراقبت شدید از زیبایی شناسی و ظرافت داستان حفظ شده اند.

 

مطمئناً یک یادداشت شایسته برای فیلم در انتخاب بازیگران نهفته است. علاوه بر بی مریل استریپ بی انتها که از سرگرمی در نقش خاله مات و مبهوت لذت می برد ، شخصیت اصلی Saoirse Ronan با نقش خود کاملا اثبات می شود و به بیننده یک جو را به صورت تصویری متفاوت (در رنگ ها ، در وهله اول) ، اما کاملاً قانع کننده نشان می دهد. . بقیه بازیگران نیز به همان اندازه زیاد هستند: ایده جمع کردن برخی از محبوب ترین چهره های اهرم جدید هالیوود برنده است. در میان همه ، دو ستاره در حال رشد فلورانس پوگ - که به زودی در اولین سینمایی او ، بیوه سیاه - و اولین تیموتی محبوب چالامت که از زمان اولین حضورش با گاداگنینو به توافق می رسند ، آغاز به کار می کنند.

 

 

 
اخبار مفید

معنی فوت فتیش چیست و عوارض خطرناک آن چیست ؟


اخبار مفید

یک مادر زندگی خود را با نقاشی های خنده دار نشان می دهد که بسیاری از والدین قادر به شناسایی آنها هستند

5

-

2

1

2 کیلو

 

در فیسبوک به اشتراک بگذارید

 

آن را توییت کنید

 

در Pinterest به اشتراک بگذارید

مادرانه معمولاً آمیزه ای از خوشبختی و ناامیدی است. برای مادران ، کوچکترین سواری می تواند به یک سفر خطرناک تبدیل شود ، جایی که ناگهان باید شن و ماسه را از دهان کودک خود خارج کنید. اما همه این لحظات سزاوار به خاطر سپردن است. یک نروژی به نام جید نوردال تصمیم گرفته است که این کار را با روشی طنزآمیز در روزهایی که با کودکش هابیل و سگش ابی می گذرد ، انجام دهد.

 

برای دیدن و بازتولید صحنه های زندگی در یک نگاه مثبت ، شما به استعداد نیاز دارید و ما در Bright Side این توانایی را که هنرمندان مجبور به انجام آن هستند تحسین می کنیم. و امروز ، ما فقط قصد داریم تصاویر این مادر را به شما ارائه دهیم که واقعیت والدین را کاملاً خلاصه می کند. توجه ، لبخند تضمین شده!

 

1. همه چیز به قلمرو کودک تبدیل می شود ، و هیچ کاری نمی توانیم در این مورد انجام دهیم

یک مادر زندگی خود را با نقاشی های خنده دار نشان می دهد که بسیاری از والدین قادر به شناسایی آنها هستند

© ab.bel / instagram

2. هیچ پدر و مادری در امان نخواهد بود

یک مادر زندگی خود را با نقاشی های خنده دار نشان می دهد که بسیاری از والدین قادر به شناسایی آنها هستند

© ab.bel / instagram

تبلیغات

 

3. نه ، هیچ استثنایی!

© ab.bel / instagram

4- هر سفر به پارک شامل بردن نیمی از گودال ماسه به خانه است.

© ab.bel / instagram

5- بعضی اوقات ما کمی به احساس لذت گناه تسلیم می شویم ، و حتی پشیمان نیستیم!

© ab.bel / instagram

6. زمان بازی بدون توجه به موقعیت مکانی یک فعالیت ثابت است

© ab.bel / instagram

7. هرگز تصور نمی کردید که اینگونه کشش پیدا کنند .

© ab.bel / instagram

8- هر چیزی که نزدیک شما باشد ، برای کودک شما یک درمان می شود

© ab.bel / instagram

تبلیغات

 

9. به معنای واقعی کلمه همه چیز ، حتی عجیب ترین چیزها .

© ab.bel / instagram

10. همه چیز به جز آنچه مادر آماده کرده است!

© ab.bel / instagram

11. بعضی اوقات اتفاق می افتد که کنجکاوی برنده می شود و آنچه در این مورد اتفاق می افتد اینجا است

© ab.bel / instagram

تبلیغات

 

تبلیغات

 

12. بعضی اوقات نیز دیگر نمی توانید مقاومت کنید و کودکی را که در شما خفته است رها می کنید

© ab.bel / instagram

13. مادر بودن به شما قدرت واکنش سریعتر از Flash را می دهد

© ab.bel / instagram

14. و شما دارای عضله دوسر بازو مانند سوپرمن هستید

© ab.bel / instagram

15. اگرچه این همیشه برای یک کودک نوپا کافی نیست

© ab.bel / instagram

16. آن لحظه ای که توجه نمی کردید

© ab.bel / instagram

17- به نظر می رسد هیچ وقت انرژی کودکان کم نمی شود

© ab.bel / instagram

18- نوزادان احتمالاً ابر انسان هستند!

© ab.bel / instagram

19. فقط یک مکان وجود دارد که می توانید گاه گاهی آرامش پیدا کنید

© ab.bel / instagram

20. اما این 10 دقیقه آرامش قیمت دارد

© ab.bel / instagram

21. و این قیمت گاهی اوقات می تواند بسیار بالا باشد

© ab.bel / instagram

22. هنگامی که امیدوارید صبح روز یکشنبه بخوابید:

© ab.bel / instagram

23. خوشبختانه یک فنجان قهوه خوب همیشه به کمک شما می آید

© ab.bel / instagram

24. از طرف دیگر ، تأثیر آن خیلی طولانی نمی شود.

© ab.bel / instagram

25. خوردن حتی کوچکترین چیز نیز به یک چالش واقعی تبدیل می شود

© ab.bel / instagram

26. اما همیشه آسان تر از تلاش برای تمیز نگه داشتن .

© ab.bel / instagram

27. . یا برای کنترل رشد مو

© ab.bel / instagram

28. و حتی اگر بعضی اوقات احساس می کنید که در پایان رول هستید .

© ab.bel / instagram

29. شما از قبل می دانید که روزی تمام این لحظات را از دست خواهید داد!

© ab.bel / instagram

کدام یک از این تصاویر بیشتر با شما صحبت می کنند؟ آیا لحظات سرگرمی دیگری برای والدین دارید که بخواهید با ما در میان بگذارید؟ در نظرات یک پیام بگذارید ، و این مقاله را برای همه مادران اطراف خود ارسال کنید!

 
اخبار مفید

20 کلیشه متداول هالیوود توسط خوانندگان سمت روشن

3

-

1

-

869

 

در فیسبوک به اشتراک بگذارید

 

آن را توییت کنید

 

در Pinterest به اشتراک بگذارید

همه می دانند که سینمای آمریکا در بیشتر مواقع از "دستورالعمل های" پیروی کننده پیروی می کند. و با این وجود ، آنها آنقدر فرسوده شده اند که ما آنها را قلباً می شناسیم ، تا حدی که داستان ها را کاملاً قابل پیش بینی کرده و به ما این امکان را می دهد که فقط با دیدن یکی از این "فرمول ها" بدانیم که چگونه یک فیلم پایان می یابد. چه کسی تصور نمی کرد که محبوب ترین و آرزومندترین پسر مدرسه بتواند سرانجام عاشق باهوش ترین دختر شود و نه لزوما زیبا ترین دختر؟ به همین دلیل ما تصمیم گرفته ایم از این عکسهایی که خوانندگان ما به اشتراک گذاشته اند ، انتخاب کنیم. مطمئن هستیم که از آن لذت خواهید برد!

 

در اینجا در سایت Bright Side ، برخی از خوانندگان خود نظراتی را انتخاب کرده و امروز لیستی از عکسهای هالیوود را که چندین بار روی صفحه دیده ایم برای شما تهیه کرده ایم.

 

1. قهرمان همیشه در آخرین لحظه به فرودگاه می رسد تا عشق زندگی خود را بگوید که او را دوست دارد

© دوستان / برادران وارنر

2. شهر نیویورک همیشه در معرض خطر حمله و نابودی است ، وگرنه این مرکز کانونی است که جهان را نجات خواهد داد

© روز پس از فردا / استودیوهای قرن بیستم

تبلیغات

 

تبلیغات

 

3. در فیلم های دختران جوان ، همیشه صحنه ای برای نشان دادن لباس های زیبا وجود دارد.

© سیندرلا / تصاویر والت دیزنی ، © منبع تصویر / Depositphotos دات کام

4- بیگانگان همه در بدترین حالت به زبان ما صحبت می کنند یا آن را می فهمند.

© نگهبانان کهکشان / استودیوی مارول

5- در فیلم های عاشقانه ، قهرمان اصلی به دیگری می گوید که آنها آنها را در مقابل صدها نفر دوست دارند ، چه در قایق ، در محیط ، خیابان یا هر مکان غیر متعارف دیگری.

© عشق واقعی / تصاویر جهانی

تبلیغات

 

تبلیغات

 

6. به محض اینکه کسی شی عجیبی پیدا کرد ، قهرمان می خواهد آن را باز کند ، لمس کند ، بو کند و غیره ، حتی بدون اینکه تعجب کند متعلق به شخصی است یا کسی قصد دارد بر روی آن طلسم کند. چه کسی آن را لمس خواهد کرد

© حلقه / DreamWorks ، © Airdone / Depositphotos.com

7. در فیلم های نوجوان ، مهمانی فارغ التحصیلی اجتناب ناپذیر است و البته با بوسه بین زیباترین پسر دبیرستان و دختر محبوب نیست

© Twilight / Summit Entertainment ، © DigZag / Reddit

8- قهرمان داستان هنوز یک سرباز بازنشسته است که با بهترین تکنیک ها و راهکارهای بقا آشنا است. این هرگز یک شهروند عادی نخواهد بود

© Taken / EuropaCorp

تبلیغات

 

9. بمب های ساعتی با برش سیم فقط یک ثانیه قبل از منفجر شدن خنثی می شوند

© Goldfinger / Eon Productions

10-شرور بیش از دیگران پول و منابع دارد ، اما همدستان او همه بد هستند

© Megamind / DreamWorks

11. مردانی که نقش قهرمان را بازی می کنند همیشه قوی هستند و بیش از 40 سال سن دارند.

© تصاویر سریع و خشن / جهانی

12. مامان تمام روز کار می کرد ، می کرد و یک شام خوشمزه درست می کرد. و آرایش و مدل موی او دست نخورده است

© The Blind Side / Alcon Entertainment

تبلیغات

 

تبلیغات

 

13. هرکسی با محبوب ترین دختر قرار می گذارد در نهایت عاشق بهترین دوست خود می شود که همیشه او را دوست داشته است

© دبیرستان موزیکال 2 / تصاویر والت دیزنی ، © دبیرستان موسیقی / تصاویر والت دیزنی

14. ما صبحانه های مناسب یک پادشاه را سرو می کنیم: تخم مرغ سرخ شده ، سوسیس ، غلات ، شیر ، آب پرتقال ، قهوه ، میوه . قهرمان داستان یک تکه نان تست را گاز می گیرد ، می گوید "متاسفم ، عزیزم ، من دیر کردم" ، و برو

© تصاویر پیچیده / جهانی است

15- بزرگسالان هرگز وقتی بچه ها می گویند دوستشان در خانه دارند باور نمی کنند و آن دوست خیالی نیست و حتی اسم دارد. آنها همچنین وقتی كوچك به آنها می گوید از چیزی كه بزرگسالان نمی بینند می ترسد باور نمی كنند

© The Conjuring / New Line Cinema

تبلیغات

 

تبلیغات

 

16. بورها احمق هستند

© Mean Girls / تصاویر پارامونت

17. و در میان نوجوانان ، محبوب ترین پسر در دبیرستان در نهایت عاشق دختری ضد اجتماعی می شود که همیشه مورد آزار و اذیت قرار گرفته است.

© پیاده روی برای یادآوری / برادران وارنر

تبلیغات

 

تبلیغات

 

18- مکزیکی ها همیشه با گروههای موسیقی ماریاچی میهمانی می کنند ، پیناتاها را می شکنند ، تاکو می خورند و سومبره های رنگارنگ و پانچو می پوشند.

© از پرادا به استودیوی Nada / MWM

19. به دلایلی سگها همچنان از بلایای طبیعی جان سالم به در می برند (حتی اگر این رودخانه ای از گدازه یا پایان جهان باشد)

© I Am Legend / برادران وارنر

20. تلفن همراه در بدترین زمان باتری یا شبکه اش تمام شده است

© Yes Man / برادران وارنر

و شما ، آیا کلیشه های دیگر سینمای هالیوود را می شناسید؟ با وجود همه این صحنه های تکراری ، فیلم محبوب آمریکایی شما چیست؟ دریغ نکنید که نظر خود را در نظرات به ما بدهید!

 
اخبار مفید

- پیر بلمار: "یک فیلم به همه استعدادها نیاز دارد" -

پیر بلمر مرد. پیل در بیش از شصت سال فعالیت غذای خوشمزه ، تعدادی بازی ارائه داده ، از راه دور و تلفنی را ترویج کرده است و توانسته است جنایات شیطانی را مانند دیگران بیان کند. و سینما؟ در پشت نگاه کلارک گیبل ، که روز یکشنبه از ساق پا تغذیه می کرد ، شخصی که از شخصیتی در Chabrol الهام گرفته و یکی از مشهورترین سرگرمی هایش را برای نمایشگر بزرگ به جوجه ای بعید تبدیل کرده است. فقط داستانهای واقعی. توسط ژان ویک چاپوس.

 

عنوان یکی از فصل های زندگی نامه شما "وقتی تلویزیون سینماها را خالی کرد" عنوان شده است. داستان شما به سال 1956 برمی گردد به عنوان یک مرد تلویزیون ، آیا احساس می کنید که رقابت ناعادلانه ای را در دنیای سینما نشان می دهید؟

رقابت ناعادلانه ، شاید نباید در این مورد نیز اغراق کنیم. اکنون درست است که افراد در سینما و هنر هر زمان که شروع به صحبت کردن درباره آنچه در تلویزیون است ، صراحتاً بینی خود را فرو می کنند. (او صدای بزرگ و هیجان انگیزی به خود می گیرد) "آه ، آن تلویزیون تلخه دوباره!" بگذار این یکبار ادب و احمقیت خاموش شود! "بعد از آن ، شما باید بین حملاتی که می توانستید هنگام کار در تلویزیون دریافت کنید ، تشخیص دهید. میزبانانی مثل من به عنوان جنبه تحقیرآمیز تلویزیون دیده می شدند. ما بازی ها را ارائه دادیم. ما با حماقت مردم معامله کردیم. اما ما کسانی نبودیم که مردم سینما یا تئاتر از آن می ترسیدند. بلکه حملات خود را به کسانی متمرکز کردند که اپرای سریال یا "درام" تولید می کردند.

 

شما چه درام می نامید؟

بسیار ساده. شما بازیگران واقعی را در یک استودیو دور هم جمع کردید. شما چهار تا هشت دوربین داشتید و مستقیم پخش می کردید. این تئاتر فیلمبرداری شده بود ، اما گاهی اوقات ایده های بسیار خوبی برای عکسبرداری ، صحنه پردازی داشت . و سپس بازیگرانی بازی می کردند که با این موضوع احساس گالوانیزه می کردند: میلیون ها فرانسوی آنها را تماشا می کنند ، در سراسر کشور ، این یک کار کوچک نیست. همه بهترین بازیگران آن را امتحان کرده اند. آن بلوار ، آن کمدی-فرانسه. خوب ، گاهی اوقات موفقیت آمیز نبود ، اما کمی دوستان فیلم ما را آزار می داد. مورد دیگری که مورد انتقاد قرار گرفتیم تورهای ما بود. باید تصور کنید که در آن زمان غیر معمول نبود که ما ماشین را سوار شویم و در شهرهای کوچک

5،000 یا حتی 10،000 ساکن. چه تلویزیون برای پخش مستقیم به حومه شهر سفر کند ، به رویدادی در مقیاس این شهرها تبدیل می شود . ما استودیوهای خود را در سالن های مهمانی مستقر کردیم ، مانند ستاره از ما استقبال کردند. بیشتر اوقات ، حتی مجبور بودیم از ورود افراد خودداری کنیم. و این نیز ، مردم در سینما نگاه خوبی به آنها نمی انداختند. به نوعی ما در حال انجام کارهای میدانی بودیم که آنها جرات انجام آن را نداشتند. ما داشتیم سرگرم می شدیم جایی که سینما هرگز نمی رفت.

 

شما متعلق به همان نسلی هستید که فیلم سازانی مثل گدار ، تروفو یا شابرول. شما نیز مانند آنها در جنبشهای اعتصابی شرکت داشتید که در تاریخ 68 مه متوقف شد. سینمایی که توسط موج نو حمل می شود ، این با شما صحبت می کند؟

سینمای آن زمان ، من آن را دوست داشتم زیرا ایده های زیادی وجود داشت. ما اراده کردیم که متفاوت عمل کنیم. بعدش چیه؟ بدون شک استعداد افراد پشت دوربین ، بلکه دوره است. من فکر می کنم برای ساختن فیلم قبل از وقایع ماه مه 68 ، بسیاری از چیزها را تعریف می کند. من ، من همیشه فکر می کردم که بهترین سرگرمی - بهترین سینما ، بهترین ادبیات - بدون یک زمینه اجتماعی در اطراف آن وجود ندارد. به نظر من ، هر زمان سینما را مجبور می کنید ، در اینجا بهترین مکان است. به عنوان مثال در دوران اشغال با این وجود باید گفت: فرانسه با محدودیت آلمانی ها ، تعدادی فیلم کاملاً خارق العاده را منتشر کرد. فقط برای خاتمه دادن به جنگ ، در سال 1945 ، بچه های بهشت ​​و همچنین این فیلم جذاب روی صفحه بود: La Cage aux rossignols. شگفت آور است که می بینیم این آثار با آزادی کامل به دست می آیند. نوئل-نول ، که نقش اصلی فیلم La Cage aux rossignols را بازی کرد ، البته بازیگر فوق العاده ای است ، اما اگر او نبود ، او نیز در لحن مناسب بود (sic) یک مقاومت بزرگ بوده است؟

 

 

 

اولین تجربه های تماشاگری خود را به یاد دارید؟

این دقیقاً سینما نبود ، اما من خاطره ای زنده از زمانی را که در Cine'Acs در همسایگی خود گذراندم دارم. Ciné’Ac واقعی شبکه تئاترهایی بود که هر روز از ساعت 8 صبح تا نیمه شب باز می شدند. شما برای دیدن اخبار به آنجا می رفتید. گاهی اتفاق می افتاد که به یک مستند معاصر با موضوعی عجیب برخورد می کرد. به عنوان مثال ، من یک فیلم را به یاد می آورم در مورد مردی که با دو عصا و مرمر یک شاهکار کرد. بدیهی است که از فرهنگ بزرگ بسیار دور بود ، اما هنوز هم سرگرم کننده بود. در واقع ، در مجموع ، گاهی اوقات بهتر بود که این p را انتخاب کنید مستندهای کوچک برای گذراندن اوقات خوشی به جای فیلم. سینمای آن دوره ، خوب ، هنوز هم فیلم های متوسط ​​زیادی بود. من ، من همیشه به مونپارناس می رفتم. با خانواده یا به صورت گروهی. هر از گاهی به یک شاهکار مانند Evening Visitors یا Hotel du Nord برخورد می کردید ، اما اینها هنوز هم استثنا هستند. فکر می کنم بیشتر موارد زیادی را دیدم که به یاد ماندنی نبودند.

 

اولین نقش شما در سینما ، این اتفاق در سال 1959 رخ خواهد داد. امسال ، کارگردانی به نام کلود برنارد-اوبرت بازی معروف شما Head and Legs را به فیلمی تبدیل می کند که نام آن مسابقه علیه مرگ است. می تونی به ما بگی؟

ایده این فیلم بانویی است که نام من به خاطر نمی آورم که این موضوع را القا کند. او در یک آپارتمان بسیار زیبا و بزرگ در خیابان Foch در پاریس زندگی می کرد. برای ارائه زمینه ، معلوم می شود که شوهرش حامی گرینگور ، آن رومه راست افراطی قبل از جنگ بوده است. این خانم ، به لطف ادب ، بسیار حق نشان داده شده است. او همچنین اتفاقاً اولین پسر عموی یکی از همکاران من ، تهیه کننده ژان فرانسوا چیاپه است. بنابراین یک روز ، او با ژان فرانسوا تماس می گیرد تا به او بگوید که "La Tête et les Jambes" را دوست دارد ، و ادامه می دهد: "این بازی و شخصیت Bellemare ، تقریباً می تواند یک طرح فیلم باشد ، فکر نمی کنید؟ ؟ " ژان فرانسوا هنوز در مورد آن با من ، شخص وابسته ژاک آنتوان و من صحبت خواهد کرد. در آغاز ، ما کمی مشکوک هستیم. اما از آنجا که وجدان حرفه ای داریم ، هنوز شروع به نوشتن فیلمنامه می کنیم.

 

آیا این جایی است که شروع به خراب شدن می کند؟

من می گویم به دلایل جنسی ، که فقط مربوط به این خانم است ، داستان به طرز عجیبی در دست کارگردان کلود برنارد-اوبرت خاتمه می یابد. بنابراین او زباله بود. می توانید تصور کنید که نه مارسل کارنه بود و نه ژان رنوار. از طرف دیگر ، او شهرت کمی در دنیای فیلم های و ، به ویژه در طرف چویسی داشت. به طور خلاصه ، اوبرت بسیار خوشحال است که برای اقتباس ادعایی La Tête et les Jambes انتخاب شده است. او فکر می کند با تداعی نام خود با ستاره های تلویزیون ضربه بزرگی به او وارد می شود. او به ما می گوید ، "من به کار شما احترام می گذارم. بدیهی است که وی پشت سر ما فیلمنامه را اصلاح می کند تا جایی که آن را به طنزی گروتسک از دنیای تلویزیون تبدیل می کند. چیزهای سنگین ، شما هیچ ایده ای ندارید. در طول فیلمبرداری به او می گوییم که نمی فهمیم او چه می خواهد ، اما اهمیتی نمی دهد . او همه جا بوق می زند که از تلویزیون متنفر است ، از تهیه کننده اش متنفر است و آنجاست هنر ساختن با ژاک آنتوان ما اتفاقات را جلوی چشمانمان تماشا کردیم اما چیزی نگفتیم. ما مانند دو انسان بی گناه بودیم حتی اگر بعضی اوقات تعجب می کردیم: "هی ، آیا بعضی اوقات گله بزرگی نمی کردیم؟ نتیجه گیری: وقتی فیلم اکران می شود ، دو روز به طور انحصاری بر روی صفحه نمایش باقی مانده است ، بسیار بدبخت است. منتقدین؟ ترسناک. خوشبختانه با ژاک ، ما کمی مصیبت زدیم بیرون ، زیرا ما در این لاشه نقش های بسیار جزئی داشتیم. منتقدان گفتند: "بلمار بد است ، اما از آنجا که در تجارت نیست ."

 

آیا چنین افتادگی می تواند به اعتبار شما آسیب برساند؟

شما را ترساند ، می توانید تصور کنید. راستش من سعی کردم این فیلم را از تیراژ خارج کنم. اول ، من همه اقوام و همکارانم را متقاعد کردم که اصلاً نروند این گه ها را ببینند. سپس سالها سعی کردم نسخه های موجود را بازیابی کنم. این یک تلاش طولانی بوده است. من حتما حیله گر بوده ام . حالا آنها در خانه من رد شده اند. همه آنها را بازیابی کردم به جز یک نوار تنها که در آرشیو تلویزیون فرانسه قرار داشت. این را اخیراً یاد گرفتم. هنوز هم وحشتناک خواهد بود اگر روزی این مطالب را پخش کنیم.

 

در اوایل دهه 1970 ، شما میزبان بازی رادیویی Déjeuner Show بود ، یکی از اجداد س Quesالات برای یک قهرمان. آیا درست است که شما هنگامی که نامزدی در حال خشک شدن یک سوال بود ، باعث شدید برنارد بلیر به عنوان "شوخی" مداخله کند؟

این کاملا دقیق است. برنارد بلیر ، من شخصاً او را نمی شناختم. من کمدین بزرگ را تحسین کردم ، اما همین. بنابراین یک روز ، یک آشنای مشترک از علاقه اش به بازی های تلویزیونی به من گفت. او به من گفت: "شما پیر را می دانید ، برنارد بلیر نمایش شما را دوست دارد. او خوشحال خواهد شد که به این روش یا قدم دیگر در آن قدم بگذارد. ظاهراً وقتی او سر صحنه نبود حتی یک عمل را از دست نداد. یک دانشمند فوق العاده. بنابراین ، من با این آقای جذاب Blier در ارتباط هستم و از او می پرسم آیا علاقه مند است دانش عمومی باورنکردنی خود را برجسته کند؟ او موافقت می کند. ببین ، یک روز یکی از نامزدهای ما نمی تواند به یک سوال خیلی سخت پاسخ دهد. "آیا می خواهید یک مشاهیر بسیار تحصیل کرده فرا خوانده شود؟ به عنوان مثال برنارد بیلر؟ "در مقابل من ، نامزدی را می بینم که باور نمی کند:" برنارد بلیر؟ آه بله ، به هر حال ، اما ما نمی خواهیم او را مزاحم کنیم؟ او باید باشد مشغول. »من:« آیا فکر می کنید برنارد بلیر خوشحال خواهد شد. او س lovesالات سخت را دوست دارد. "بنابراین من با بیلر تماس می گیرم. او وانمود می کند که متعجب است ، "سلام ، چه کسی با تلفن تماس گرفته است؟ آه پیر بلمر! خنده دار است زیرا من فقط از رادیو به برنامه شما گوش می دادم. اگر می توانم به کاندیدای شما در جای دیگری کمک کنم! "من:" خوب ، نامزد ما به بن بست رسیده است ، آقای بیلر عزیز ، او به دانش شما احتیاج دارد. از آنجا تعدادی توسعه داده بودیم. بلیرر نه تنها پاسخ می داد ، بلکه تمام جزئیات را بیان کرد ، بلکه فرهنگ تأثیرگذار خود را به نمایش گذاشت. اینگونه بود که او به طور منظم در این نمایش درآمد.

 

کلود شابرول در جریان مصاحبه ای که به فیلم ماسکهای خود اشاره داشت ، در مورد شخصیت اصلی میزبان تلویزیون با بازی فیلیپ نوآرت گفت: "نوآرت با ساختن چهره پیر بلمر فراتر از انتظار من بود!" که علاوه بر این ، با شوخ طبعی زیادی واکنش نشان داد. آیا از اشتیاق شابرول برای استفاده از شما برای این فیلم اطلاع داشتید؟

آه باه Noiret ، او کاملاً از Bellemare الهام گرفته است (sic). شابرول به او گفته بود: "برای آماده شدن برای این نقش ، تمام برنامه های پخش Bellemare را تماشا کنید ، حرکات او را با دقت مشاهده کنید ، نحوه بیان خود را. آنچه شما باید درک کنید این است که در پشت هوای کمی کنایه آمیز خود ، چابرول واقعاً از هر آنچه تلویزیون نشان می داد متنفر بود. او در آن شرکت کرد. او داشت به نمایش های من می آمد ، این مسئله نیست. تنها چیزی که او در تلویزیون تحمل کرد آزمونهای غیرممکن بود. به عنوان مثال ، او علاقه خاصی به این بازی های فرهنگ عمومی وارد شده از ایالات متحده داشت. او اغلب در مورد این بازی حدس زدن معاملات کمیاب به من می گفت. چیز او بود. او به دنبال آزمایش دانش عمومی خود با س questionsالات بسیار دشوار بود. بنابراین یک روز من یک مورد واقعاً خوب برای او پیدا کردم: "کلود ، آیا می دانید چه جنسی نامیده می شود؟ بدیهی است که او نمی دانست. تو هیچکدام ، تصور می کنم

 

 

 

به طور موثر

خوب تصور کنید که er نامی است به کارگرانی که جنس مرغ تازه تخم مرغ را تعیین می کنند. این شغلی است که باید لمس خارق العاده آن داشته باشید. وقتی این موضوع را برای شابرول توضیح دادم ، خوشحال شد. این ناسازگاری های کوچک او را لمس کرد. به محض اینکه با دانش تا حدودی بی فایده طرف بودیم ، او را سرشار از خوشحالی کرد. بعد از آن ، برای بازگشت به Masques ، که فیلم بسیار خشونت آمیزی در مورد حرفه من است ، به خودم می گویم كه چابرول می توانست از من بخواهد این نقش میزبان قاتل را خودم بازی كنم. احتمالاً باعث خنده او شده بود. اما اینجا هستیم ، ما قرار نیست برای یکدیگر داستان تعریف کنیم ، من استعدادی را که نوآرت داشت ندارم.

 

اگر در تلویزیون و رادیو فعالیت نمی کردید ، می توانستید آرزو داشته باشید که در فیلم ها کار کنید؟

کارگردان ، بله ، من می توانستم آن را دوست داشته باشم. خطاهای صحنه هنوز هم وحشتناک است. این می تواند لذت من از یک فیلم را از بین ببرد. حتی پنج ثانیه یک تناسب شل ، گفتگوی ناخوشایند یا ویرایش بهم ریخته من را آزار می دهد ، اما واقعاً . پنج ثانیه یک ضربه ضعیف باعث می شود بیمار شوم. ساده است ، من اصلاً آنجا نیستم. برای من یک فیلم همه استعدادها را می خواهد ، چیزی کمتر. تلویزیون چیز دیگری است. شما با روحیه سازگار می شوید. شما teleprompton خود را می خوانید. شما سعی می کنید خوب باشید هنوز فقط کاردستی است.

 
اخبار مفید

- نقد و بررسی و مصاحبه: INFINITE FOOTBALL توسط Corneliu Porumboiu -

آیا در مسابقات جام جهانی در بلوک های ابتدایی هستید؟ همه چیز را متوقف کنید زیرا Laurentiu Ginghina پیشنهادهای انقلابی درباره فوتبال دارد. Poromboiu با فیلمبرداری از این بازیکن ناامید و نظریه پرداز دیوانه برای Football Infinite (در سینماها در 6 ژوئن) تفسیر تأثیرگذار اما حیرت انگیز رومانی پس از چائوشسکو و ایده انقلاب را ترسیم می کند. جلسه کوتاه گذر با فیلمساز.

 

در اواخر نوجوانی ، Laurentiu Ginghina پس از یک برخورد تند و زننده ، هنگام بازی فوتبال پا را ترک کرد. چند سال بعد ، با حمل بار بسیار سنگین در محل کار ، آسیب از خواب بیدار می شود. این بار استخوان درشت نی است که در اثر ترمیم ضعیف استخوان ضعیف می شود. Laurentiu با از دست دادن آخرین اتوبوس خارج از کارخانه ، پنجه خود را به سمت پایین می کشد

شش کیلومتر طی سه ساعت. سه ساعت طولانی به تنهایی در جاده ای در رومانی ، در سرمای شب. این تجربه مرد جوان را علامت گذاری می کند و او را وادار می کند تا فوتبال خطر کمتری ایجاد کند. تصمیم گرفته شده است: او قوانین ورزشی را برای محافظت بهتر از بازیکنان دوباره اختراع خواهد کرد. او رسالت خود را در این دنیا یافته است.

 

پورومبوییو می توانست به پیروی از سیر ساده پسری که در حومه رومانی گم شده و با ایده ابداع مجدد یک ورزش پادشاه وسواس داشت ، راضی باشد ، اما او ما را به یک صمیمیت غیر منتظره ، صریح و لمس کننده می کشاند. به خصوص هنگامی که لورنتیو با حیا و متواضعانه دو تصادف خود را برمی انگیزد: من داستان این آسیب دیدگی را می دانستم زیرا با خانواده وی نزدیک بودم. وقتی او در سر صحنه در مورد آن صحبت کرد ، می توانید بگویید که برای اولین بار به گذشته خود نگاه می کند. ما برگشتیم و او پس از آسیب رساندن به خودش شروع به تقلید از راه رفتن خود کرد. شگفت انگیز بود. او با پشتكار به من نشان می داد كه چگونه لنگ می زند و می خزد ، و من احساس كردم كه برای او هم دفن شده و هم بنیادی است. گذر از این جاده مرحله اساسی زندگی اوست. با همین فاصله است که فیلم موفق می شود زندگی خصوصی شخصیت اصلی اش و رابطه او با فوتبال را با هم مخلوط کند. قدرت اراده نشان داده شده توسط لورنتیو در برنامه خود برای توسعه ورزش جدید خود را فقط می توان در سایه راهپیمایی دیوانه وار که با شکاف استخوان درشت نی به خود تحمیل کرد ، درک کرد. با این حال ، پورومبوییو بلافاصله متقاعد نشد: «اولین باری که ده سال پیش در مورد فوتبال به من گفت ، من او را جدی نگرفتم. اما چند سال بعد برادرش را دیدم که به من گفت او دوباره روی آن کار می کند. این مرا شیفته خود کرد. چیزی که از ابتدا تحت تأثیر من قرار گرفت نحوه زندگی او با این کار بود. برای من ، کار به یک کار هنری نزدیک تر از کار در ورزش بود. "

 

 

 

سوپرمن و 11-S

فوتبال بینهایت این سفر رفت و برگشت دائمی را بررسی می کند ، جایی که هر مرحله از زندگی لورنتیو الهام بخش فلسفه ورزش او است ، حرکتی که به طور فزاینده ای گسترده می شود ، "راهی که تاریخ بزرگ با او مخلوط می شود. . به عنوان مثال ، رویای او برای رفتن به ایالات متحده تا 11 سپتامبر کوتاه شد. فکر می کنم او وقتی در زندگی اش با شکست هایی روبرو شد به این ورزش پناه برد. این واقعیت که اروپا در حال آمدن است و تاریخ بزرگی در این کشور باد تحول ایجاد می کند نیز در نسخه فوتبال او یافت می شود. زیرا نه گینگینا و نه پورومبویو نمی توانند خاطره انقلاب رومانی 1989 را که این فیلم نیز ردپای آن است ، پنهان کنند. این مورد در طی صحنه ای در استان محل کار لورنتیو اتفاق می افتد. وی طی مصاحبه ای به طور اتفاقی از یک خانم 92 ساله ملاقات می کند. او هنوز از سال 89 سرزمین خود را پس نگرفته است. ظاهر این شخصیت غیر منتظره یک لحظه کافکی است: نه تنها در فیلم به نظر ناسازگار است ، بلکه مهمتر از همه: چگونه چنین پیرزنی پس از سی سال می تواند به مراحل اداری را برای بازیابی یک قطعه زمین بکشید؟ به دنبال این موضوع ، ظهور گذشته جنبه دیگری از شخصیت لورنتیو را نشان می دهد. از لحاظ رویه ای ، وی مسئول انتقال اسناد مختلف بین سالن شهر ، استان و سایر مقامات ایالتی است. گویی که این قوانین هم در زندگی حرفه ای و هم در فوتبال خصوصی او ، فوتبال را شامل می شود ، ما به آرامی به موقعیت های خاص بهترین ادبیات روسیه رفتیم. Porumboiu توضیح می دهد: "این مسئله با حاشیه سازی مرتبط است. او یک حاشیه است. به نظر می رسد شما با شخصیتی از گوگول یا چخوف هستید ، مردی که رویاهایی ضخیم تر از زندگی واقعی خود دارد. او در این زمینه بسیار شفاف است. "

به حدی که قهرمان ما حتی خودش را با . سوپرمن و مرد عنکبوتی مقایسه می کند ، زندگی آنها بین هویت مخفی و جلدشان تقسیم شده است. این رویای نهایی لورنتیو را بهتر توضیح می دهد: آزادتر کردن توپ. این ایده آل ورزشی که به عنوان یک شعار تکرار می شود ، اغلب در فیلم مورد هجوم قرار می گیرد. چیزی که بدون رپ نیست وقتی چائوشسکو سرنگون شد ، چطور امیدهای انقلابی توسط واقعیت غلبه و از بین رفت: من معتقدم که انقلاب تربیتی تقریباً مذهبی ایجاد می کند. این به شما ایمان می دهد زیرا به سرعت به چیز بسیار متفاوتی دسترسی دارید. سرانجام ، ما سی سال این دوره از تغییر شکل را داشته ایم که همه چیز بسیار کند و خسته کننده است. ما می فهمیم که مدت زیادی طول خواهد کشید. "

 

تا بی نهایت و فراتر از آن!

معضل فیلم در نهایت سازش ژست نسبتاً وسواسی گینگینا با واقعیت عمل است. پورومبویو را نظریه پردازی می کند: "هنگام بحث با او ، من فهمیدم که همه ورزش ها از طریق تمرین تکامل یافته اند. تمرین همیشه خطوط را عوض می کند ، یک ورزش یک مفهوم نیست. در پایان ، این بازیکنان هستند که این ورزش را می کنند. فوتبال به خودی خود غیرقابل پیش بینی است ، که به معنای بسیار سرزنده است. نکته ای دست نیافتنی در مورد او وجود دارد ، تیم های بزرگ همیشه برنده نیستند. با این حال Laurentiu جهان خود را تقریباً مانند یک کودک و در یک منطق کاملاً سخت بنا کرد! من می خواستم این را در تصویر نشان دهم ، از لحاظ بصری درک کنم که بین ثابت و زنده ، بین یک قاب هندسی و یک چیز ظریف تر فاصله ای وجود دارد. "

با این حال ، در این لجبازی ، در راه استقامت او علی رغم موانع زیادی که در مقابل او قرار دارد ، شعر واقعی وجود دارد. این احتمالاً همان چیزی است که روند هنری و روشی را که یک خالق باید برای تحقق بخشیدن به رویا یا کار خود ، گاه برای چندین دهه ، به ذهن متبادر می کند ، به ذهن متبادر می کند. این شخصیت Ginghina شعله خاصی است که از تاریخ کشورش نیز دور نیست: "من او را خیلی دوست دارم زیرا همه چیز را زیر سوال می برد. برای او هیچ چیز هیچ وقت مسلم و بدیهی تلقی نمی شود. او روحیه تناقض بسیار شدیدی دارد. نوعی یادآوری از روحیه انقلابی است. انگار هنوز تموم نشده! این بسیار خوب است که افراد بدون قورت دادن همه چیزهایی که بدون تفکر به آنها گفته می شود ، سوال کنند. »یک روح شورش همیشه برای انقلابی که برای همیشه در جریان است وجود دارد؟ این نیز فوتبال بی نهایت است: این ایده که هرگونه شروع تغییر شامل هرگز دیدن نتیجه نهایی نیست ، بلکه فقط چند مرحله از یک جهش بسیار طولانی (اگر نه بی پایان؟) است.

 
اخبار مفید

ونیز 77 - دیوانه ، دیوانه نیست: مرور مستند

Crazy، Not Insane مستند الکس گیبنی درباره دکتر لوئیس و مطالعه عصبی و رفتاری وی درباره قاتلان سریالی است.

 

توسط مارتینا بارون -14 سپتامبر 2020 11:46

 

دوروتی اوتنو لوئیس بی سر و صدا صحبت می کند ، می خندد ، زیاد می خندد. این موضوعی است که ما را متوجه زنی می کند که رفتار بیست و دو قاتل زنجیره ای را مورد تجزیه و تحلیل و مطالعه قرار داده و قاتل را بیش از دو برابر افزایش داده است ، اما به نظر نمی رسد که در حین بررسی مصاحبه ها و مواردی که یکی از محققان اصلی آنها بوده است ، ذاتی ترین و اصلی ترین قسمت انسانی است. از آنجا که شنیدن در مورد اعضای ناقص دستگاه و سو abuse استفاده جنسی مداوم قطعاً نمی تواند شخصیت فرد را کاملاً تضعیف کند و با این وجود دکتر لوئیس موفق می شود بین حرفه خود و آنچه که مربوط به روشی است ، شکاف آشکاری ایجاد کند. از ابتدا تصمیم گرفت که به مورد دوم نزدیک شود ، تا آنجا که برای آرامشی که می تواند در مورد آن صحبت کند ، شگفت زده شود.

 

و او این کار را می کند ، در مستند اختصاص داده شده توسط الکس گیبنی دیوانه ، نه دیوانه ، مطالعات ده ساله دانشمند آمریکایی که ، از ابتدا ، همیشه تحت تأثیر آن یک سوال واحد بوده است که تمام شاخه وی را متمرکز کرده است. علاقه: چرا می کشیم؟ در مجموعه ای از داده های مستند و ثبت شده ، شروع از اولین قدم های زن در زندگی حرفه ای او و نشان دادن این که چگونه همیشه این سوال باعث می شود که او ابتدا به آن محیطی که او پیشگام بود ، قهرمان داستان ، بازگرداند. تولد مطالعات مربوط به اختلالات تفکیکی یا شخصیت چندگانه نشان می دهد که چگونه جنبه های کاملاً کاوش نشده ، تا آن لحظه ، برخی از دلایل اصلی رفتار خشونت آمیز را در انسان نشان می دهد.

 

دیوانه ، دیوانه نیست - چرا ما می کشیم؟ دیوانه ، دیوانه نیست ، فیلمبردار

با توجه به بخش علمی مغز و عملکرد آن ، کشف منحصر به فرد و ناهنجاری های آن که می تواند شرطی سازی قابل توجهی در اعمال افراد ایجاد کند ، دوروتی لوئیس همیشه از بروز یک پایه عصبی در نگرش و عملکرد شخصیت ها حمایت کرده است ، بنابراین ، نه تنها بی رحمانه ، بلکه از آسیب های جدی رنج می برد که باعث می شود آنها نتوانند طبق اراده کامل خود عمل کنند. منشأ شروری که دیگر فقط دارای پایگاه های اجتماعی و فرهنگی نیست ، هرچند در چارچوب مشاهده چهره قاتل اساسی است ، اما شرایط ناشی از بیماری های واقعی است که می تواند نگاه به آنچه اشتباه است را کاملا تغییر دهد آنها در یک مطالعه دقیق هرچند وحشتناک از آنچه می تواند برای ذهن همه اتفاق بیفتد ، برای انجام افراد انجام می شوند.

 

در دنیایی که تصور شر به معنای مذهبی آن نسبت داده می شود ، معنایی را خالی می کند که می خواهد شر در درجه اول به شخص تعلق داشته باشد و در عوض سعی در مشاهده علل احتمالی در خارج نداشته باشد ، دکتر لوئیس به جای آن راهی را دنبال می کند که منجر به تحقیقات و نتایج شغلی می شود که در آن ن به ثروتمندترین نتایج رسیده اند ، و مجبورند با انحرافات و بیماری های بسیاری کنار بیایند ، اما خلاصه ای جامع ، البته هنوز در حال رشد ، از رفتارهای قاتلان زنجیره ای.

 

از موارد جزئی گرفته تا تد باندی: تحقیقات Dorothy Lewiscrazy ، نه دیوانه ، فیلمبردار

الکس گیبنی با شور و اشتیاق ، چون بعداً بیننده خود را در مقابل این مستند پیدا می کند ، اثبات خصومت بزرگی است که کارگردان نسبت به موضوع و شخصیت اصلی برای همه روانپزشکی احساس می کند و نمی خواهد فقط به آن طیف با شکوه و بی عیب و نقصی بدهد. برعکس ، روشهای آنها را مطابق با نظرات ضد و نقیض و همچنین نشان دادن عقب ماندگی های یک زندگی کامل ، اما بدون تعصب ، نشان نمی دهد. علاوه بر این ، انتخاب قابل ملاحظه اتخاذ راه حل های جایگزین فقط برای مصاحبه و مواد رپرتوار ، به سرگرمی و توجه بسیار زیاد مردم کمک می کند ، با اضافه شدن صدای روایی لورا درن برای زیبایی بخشیدن به بخشهای کاملاً داستان مستند.

 

از موارد جزئی که دوروتی لوئیس با آن روبرو شده است تا دستیابی به یک مطالعه موردی درباره تد باندی ، که دکتر آخرین مصاحبه ای را که قبل از اعدام با قاتل زنجیره ای معروف انجام داده نگه می دارد: دیوانه ، دیوانه نه تنها حوضچه ای است که می توان از آن تغذیه کرد جذاب ترین موارد وحشتناک قاتلان در ایالات متحده است ، اما تأمل در مورد بیماری های روانی و اینکه چگونه طبیعت ، گاه با سلطه بر ما عمل می کند را تشویق می کند. بحثی که فقط به اقدامات مان محدود نمی شود ، بلکه به دلایل اصلی متزلزل شدن آنها در نتیجه استدلال در مورد مجازات اعدام و پیامدهای آن ، تلاش برای پیشرفت در علمی است که هنوز هم دشوار است مشروع

 
اخبار مفید

دریچه گاز ، داستانی چهار دست که توسط جو هیل به همراه پدرش استفن کینگ نوشته شده ، به فیلمی تولید شده توسط مجری آمریکایی HBO تبدیل خواهد شد. در اینجا اولین جزئیات پروژه ذکر شده است.

 

هواداران پادشاه وحشت بزرگ استفان کینگ (و پسرش جو هیل) خوشحال خواهند شد که بشنوند که اقتباس جدیدی از یکی از کارهای ادبی بی شمارش در راه است. در واقع پخش کننده مشهور آمریکایی HBO ، در حقیقت ، سعی در ساخت اقتباس از دریچه گاز دارد ، داستانی که در مجموعه A گاز توتو توسط پسرش جو هیل منتشر شده است ، که در ایتالیا توسط Sperling & Kupfer منتشر شده است.

 

راستش را بخاطر بسپار ، باید توجه داشت كه دریچه گاز نتیجه همکاری چهار دست كینگ و پسرش جو هیل است كه با او هم اكنون مشاركت شگرف و تكمیلی هنری انجام داده است. فقط فکر کنید که در همان مجموعه در دریچه گاز کامل ، داستان در چمن بلند نیز وجود دارد ، که هیل به همراه پدرش نوشت و در حال حاضر به یک فیلم موفق تبدیل شده توسط نتفلیکس تبدیل شده است.

 

دریچه گاز کامل و فوق العاده Sperling & KupferA - جو هیلد

مجموعه داستان کوتاه جو هیل با عنوان Full Gas

لی دانا جکسون ، تهیه کننده اجرایی سریال Dion که توسط نتفلیکس توزیع شده است ، اسکریپت Throttle را خواهد نوشت که توسط دیوید اس گویر و کیت لوین از طریق برچسب تولیدی آنها ، فانتوم چهار تولید می شود.

 

داستان به دنبال یك پدر و پسری ، در راس یك باند موتورسواری قرار دارد كه از یك كامیون بزرگ در یك بخش بسیار منزوی از بیابان آمریكا وحشت دارند.

 

Throttle برای اولین بار در سال 2009 در گلچینی با عنوان (در ایالات متحده) He Is Legend منتشر شد و بعدا توسط انتشارات IDW در یک کتاب طنز سال 2012 اقتباس شد.

 

فعلاً ، هیچ جزئیات دیگری از این پروژه مشخص نیست ، ظاهرا هنوز در مرحله جنینی ، هرچند رسمیت یافته است.

آنچه مسلم است این است که خانواده پادشاه ، همچنان در جهان نشر و فراتر از آن ، موفقیت های بزرگی را پشت سر می گذارند. فقط فکر کنید که رمان دوم جو هیل ، شاخ ، به فیلمی با بازی دانیل رادکلیف (ستاره هری پاتر فیلم ، به اصطلاح صحبت می کند) تبدیل شده است ، در حالی که سومین ، NOS4A2 ، توسط یک سریال تلویزیونی اقتباس شده است پخش کننده آمریکایی AMC با دومین فصل آینده در ماه ژوئن. اینجا ختم نمی شود. نسخه تلویزیونی سریال های طنز و سریال Locke & Key در حال حاضر در Netflix موجود است و برای فصل دوم تمدید شده است.

 

در عوض ، استفان کینگ چیست؟ ما در مورد نویسنده ای صحبت می کنیم که بیش از 50 کتاب منتشر کرده است - که بسیاری از آنها برای صفحه نمایش اقتباسی شده و به یک فرقه واقعی تبدیل شده اند (به عناوینی مانند Shining ، IT ، بال های آزادی ، مایل سبز فکر کنید) - و چه کسی جشن گرفته می شود. به عنوان یکی از موفق ترین نویسندگان جهان.

 

با بازگشت به Throttle ، ما فقط باید منتظر جزئیات جدید و دقیق تری در مورد این پروژه باشیم که مطمئناً ، حتی اگر اورژانس CoronaVirus در جهان مطمئناً شروع فیلمبرداری را آغاز کند ، همانطور که قبلاً برای بسیاری اتفاق افتاده است ، در آینده بسیار طولانی نخواهد بود. سایر تولیدات

 

تصویر جلد: "جو هیل" توسط گاگ اسیدمور تحت مجوز CC BY-SA 2.0 مجاز است


اخبار مفید

پیتر برگ و مارک والبرگ برای دومین بار دومین ساخته خود را برای پنجمین بار برای یک فیلم دوباره متحد می کنند و خود را از داستانهای واقعی دراماتیک قهرمانان آمریکایی روزمره دور می کنند: اگر شکل متفاوت باشد ، ماده در اسپنسر محرمانه تغییر نمی کند.

 

پیتر برگ و مارک والبرگ چنین پدیده ای ذاتاً آمریکایی هستند که احتمالاً هیچ زنگ نسبت به عموم ایتالیایی زنگ نمی زند که در کاتالوگ نتفلیکس به اسپنسر محرمانه برسند. شش سال پس از شکل گیری مشارکت آنها ، کارگردان هنکوک و جمعه شب چراغها و بازیگر Departed و Ted خود را برای پنجمین بار در حال کار با هم می دانند ، برای آنچه که در حال حاضر پر بیننده ترین فیلم در کل کاتالوگ نتفلیکس است. ایتالیایی.

 

برای جلوگیری از درک عموم مردم ایتالیا و درک کامل این مشارکت ، فرصت های از دست رفته ای وجود دارد: در ایتالیا Friday Night Lights ، مجموعه تلویزیونی که برگ را به عنوان کارگردان رویاهای ورزشی آمریکایی (شکسته) راه اندازی کرد ، فقط از طریق ماهواره یا کانال پخش می شد افراد خردسال زمینی دیجیتال (Joi و Rai4) که همچنان یک محصول طاقچه هستند و هرگز به عنوان فرقه ای در ایالات متحده تبدیل نمی شوند.

 

NetflixMark Wahlberg و Alan Arkin روی مبل HD

جالب است که می توان مارک والبرگ را در نقشی مشاهده کرد که جنبه جنجالی شخصیت او را در آغوش می گیرد و به او اجازه می دهد تا ضدقهرمان شود.

همان فیلم دارای Lone Survivor بود ، اولین فیلم از همکاری بین والبرگ و برگ ، بر اساس (واقعی) شاهکارهای جنگ و بقاء یک سرباز شجاع آمریکایی: در خانه یک موفقیت قریب به اتفاق ، در ایتالیا او با احتیاط رفتار کرد اما هیچ چیز بیشتر.

 

مارک والبرگ ، جنجالی ترین قهرمان اکشن هالیوود

علاوه بر این (و من خوشبختانه می خواهم به ما اضافه شود) در Bel Paese ، سفرهای خارجی که بازیگر تد مشهور است ، اساساً این خبر را ایجاد نمی کنند. مترجم مشهور به دلیل داشتن شخصیتی دشوار ، شخصیت اصلی بحث و جدال ها شده است. به عنوان مثال ، وی گفت که اگر او در یازده سپتامبر 2001 به همراه فرزندان خود در یکی از هواپیماهای ربوده شده قرار گرفته بود ، مطمئناً او می توانست تنها تروریست ها را از بین ببرد و سقوط برج ها و حمله به سایر اهداف حساس را به دست آورد. علاوه بر این ، این بازیگر ادعا می کند که بکر بودن خود و موفقیت او از این حقیقت ناشی می شود که خودیی نمی کند (نشان می دهد که این حرکتی ضعیف است حتی قبل از یک گناه طبق مذهب سفت و سخت مسیحی که او در آغوش دارد). مشهور به دینداری خود ، حتی برای سفر به حاشیه نژادپرستی چیز جدیدی نیست.

 

در تصویر توصیفی از پدیده Wahlberg ، بوستون نمی تواند از دست برود ، شهری که این بازیگر متولد و بزرگ شده و قلب زندگی حرفه ای فیلم او: از The Departed - خوب و بد مارتین اسکورسیزی (که برای او نامزد اسکار کرد). ) در بوستون - Manhunt ، شهر Massachussets تقریبا یک باند فیزیکی بازیگر است ، زمینه ای ایده آل و ممتاز که در آن او می تواند نفس تغییر دهنده نوبت خود را تفسیر کند.

 

دوک NetflixWinston Duke در صحنه Spencer ConfidentialHD

به نظر یک بازیگر امیدوار مانند وینستون دوک تنها به نظر می رسد نقشی که در آن می درخشد وجود ندارد

با توجه به اینكه چهره عمومی Wahlberg چه شخصیتی دارد ، می توان فهمید كه مخاطب هدف فیلم های او كدام است: تماشاگرانی كه به دنبال یك فیلم اکشن "صادقانه" هستند ، كه داستانهای واقعی آمریكایی از قهرمانان رایج در برابر سیستم را روایت می كند و ، در صورت امکان ، آنها با بیگانگان ، تروریست های بی نام و شخصیت ، می جنگند که به هدف خشونت توجیه شده با حقیقت داستان تبدیل می شوند اما در اینجا و آنجا حتی به نظر می رسد مورد نظر یا لذت می برد. خلاصه ، اگر فکر کردید که فیلمهای مرحوم کلینت ایستوود (مثلاً به ریچارد جواهل) آنقدر جمهوریخواهید که خیلی قطبی باشند ، صبر کنید تا ببینید که برگ و وهبرگ چه می توانند در زیر بی ضرر یک فیلم صادق (بی نظیر) قرار بگیرند. عمل است.

 

محرمانه Spenser: Berg و Wahlberg در نتفلیکس قرار دارند

روی کاغذ Spenser محرمانه باید در مقایسه با فیلم های قبلی این دوقلوی ، تغییر قابل توجهی ایجاد کند ، همه اینها از داستانهای واقعی و دراماتیک آمریکایی های عادی که قهرمان شده اند گرفته شده است. در حقیقت ، فیلم شخصیت اصلی یک سری از رمان های متولد شده از قلم رابرت ب پارکر در سال 1973 را به نمایش می گذارد و امروز حتی پس از مرگ نویسنده ادامه دارد. سال 2013 است که Wonderland وارد کتابی می شود ، رمانی که Spenser محرمانه با آن مستقر است. در واقعیت ، به نظر می رسد این فیلم تنها برخی از ویژگی های داستان اصلی را وام می گیرد ، و لحنی طنزآمیز و بسیار آسان را انتخاب می کند که دور از نگرش اغلب دراماتیک همتای ادبی است.

این ویژگی در نظر گرفته شده است به پیدایش محقق خصوصی اسپنسر ، و گفت چگونه و چرا او در زندان به پایان رسید ، از آن خارج شد و به طور اتفاقی گروهی را که در تحقیقات بعدی از او حمایت خواهد کرد ، قرار داد. تمایل به ایجاد پایه های یک حق رای دادن به حدی قوی است که هرچه فیلم سینمایی نزدیک تر به نتیجه خود برسد ، این تصور را واضح تر می کند که تنها اولین خلبان بلند یک سری نتفلیکس در فصل اول خود است. در اینجا زمینه بصری ، ریتم و کارگردانی پیتر برگ نیز وارد روز می شود.

 

NetflixMark Wahlberg و Alan Arkin در یک صحنه Spenser ConfidentialHD

این فیلم از طریق صحنه های بوکس و اکشن نهفته خاصی را از بازیگر پیشرو خود به نمایش می گذارد

حقیقت غالباً خاموش این است که پس از Lone Survivor ، این دوئل سعی در موفقیت در جعبه آفیس نمود. در حالی که فیلم های بعدی برگ (با یا بدون Wahlberg) به موفقیت مطلوب نرسیدند ، یک سری از کارگردانان نمونه ای از نمونه پیتر برگ (نمونه واقعی قهرمانان آمریکایی را به عنوان بوم برای بیرون کشیدن یک فیلم اکشن دیدنی و میهن پرستانه استفاده کردند) گرفتند. با نتایج اغلب بهتر از نسخه اصلی. شاید بهترین شاگرد برگ تا به امروز جوزف ینسکی باشد که پس از قابل توجه فقط The Brave در دنباله Top Gun کار می کند.

 

اما در اسپنسر محرمانه ، پیتر برگ نشان می دهد که او نه قادر به آموختن از اشتباهات خود بوده است و نه قادر به تکرار افتخارات خود است. پرخاشگری ضمنی یک فیلم با بازی مارک والبرگ باعث می شود همه چیز ، حتی جنبه طنز فیلم ، ظاهراً به نظر برسد. هر صحنه با حجمی ارائه می شود که خالی از لطف نیست و یا زیاد می شود: مثلاً شخصیت سابق شخصیت اصلی را ببینید ، مثالی پر زرق و برق که چگونه فیلمنامه نویسان و کارگردانان خاصی قادر به ایجاد شخصیت زن سخت نیستند بدون بیرون آوردن زنی که شبیه جنون روانی برای بدتر ساختن یک فیلم با جاه طلبی های تلویزیونی (به تعبیر شرارت آور قدیمی این اصطلاح) یک تولید نسبتاً شل و ول وجود دارد ، که نمی تواند با شکوه و سازنده بوستون همراه باشد: manhunt یا Lone Survivor.

 

Spenser Confidential و خط تولید فیلم Netflix

برخی نکات مثبت به ویژه در بخش بازیگران وجود دارد. الیزا شلسینگر ، آلن آرکین و وینستون دوک (مترجم بالقوه ای که باید مورد توجه قرار گیرند) با نقش های ingratissimi خود ، نهایت تلاش خود را انجام می دهند ، شامل آسیب یک وولبرگ بر روی گشاد و غیرمسئول ، البته در محله های نوجوانی خود در بوستون افتاد ، جایی که فیلم کاملاً در زمان ضبط فیلمبرداری شد. اگر Spenser Confidential فیلمی با جاه طلبی های متوسط ​​است ، به اندازه کافی خوب است که یک عصر شبانه خنده دار را با خندیدن با او بگذرانید و گاهی درباره فیلمی که می بینید ، آنچه در زیر آن پنهان می شود ، از نظر بالقوه خطرناک تر و دلسرد کننده تر است. ما قبلاً در مورد پیام نه حتی پنهان فیلم های برگی گفته ایم.

 

پوستر محرمانه Spenser

Netflix بکشد

فیلم

محرمانه Spenser

2020

ژانر: اکشن و ماجراجویی ، کمدی ، تریلر

کارگردانی: پیتر برگ

فیلمنامه: برایان هلگلند ، رابرت بی پارکر ، شان اوکی ، اِس اتکینز

بازیگران: مارک والبرگ ، وینستون دوک ، آلن آرکین ، الیزا شلسینگر ، مایکل گاستون کل بازیگران را تماشا می کنند

به پرونده بروید

در Netflix تماشا کنید

با نگاه به فیلم هایی از این دست و به طور فزاینده نوجوانی از محصولات Netflix در ابتدا برای مخاطبان بالغ مانند لاک و کلید در نظر گرفته شده تعجب می کند که آیا Netflix به طور کامل جاه طلبی را برای ارائه چیزی جسورانه ، نویسنده و جسورانه رها کرده است ، خود را به همان اندازه پیشنهاد می کند. آشنا و کنترل شده اما ثروتمندتر از گاه دیزنی است.

 

با فکر کردن به فیلم و محصولات سریالی که رقیب آمازون تولید می کند ، تفاوت کیفیت متوسط ​​بسیار ناچیز است. خارج از عناوینی که نتفلیکس برای مدار جشنواره فکر می کند ، پانورامای فیلم از تولیدات اصلی آن به طور فزاینده ای دلسرد کننده می شود. و همچنین انتخاب عمومی: با داشتن یک گاه گسترده و متنوع مانند Netflix ، گذراندن دو ساعت در مقابل Spenser Confidential ، حتی وقتی که به دنبال یک فیلم اکشن دیدنی و سرگرم کننده هستید ، به صراحت هدر می دهید.

 

Spenser Confidential از 6 مارس 2020 در شبکه نتفلیکس موجود است.

 

امتیاز 5/10

 

منبع : 

https://modernfilm.ir/

http://taherkamali.zarinblog.ir/2020/04/10/lost-girls%d8%8c-review-%db%8c%da%a9-%d9%85%d8%a7%d8%af%d8%b1-%d8%af%d8%b1-%d9%81%db%8c%d9%84%d9%85-netflix-%d8%a8%d8%a7-%d9%82%d8%a7%d8%aa%d9%84-%d8%b3%d8%b1%db%8c%d8%a7%d9%84-%d9%84%d8%a7%d9%86/


اخبار مفید

تبلیغات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

اپلیکیشن حقوقی رهگشا نی نی مامز تخفیف دونی مای تلگرام دیجی مارکت - مجله بازاریابی دیجیتال U Code نمایندگی فروش بیمه پاسارگاد پوست خوب